SCDPP نسل جديد: سیزده بدر و نحسی که دامن آقای گنجی را گرفته است !

جمعه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۰

سیزده بدر و نحسی که دامن آقای گنجی را گرفته است !

سیزده بدر و نحسی که دامن آقای گنجی را گرفته است !

حسن زارع زاده اردشیر

سیزده بدر برای ایرانیان یادگار سنتی از تاریخ کهن شان است که هرساله بدون توجه به اینکه حاکمیت چه کسی باشد اکثریت مردم از خانه های خود بسمت دشت یا رودخانه و حتی پارک کوچک محل خود رفته ، ضمن شادمانی سبزه های خود را در آب جاری رها می کنند . در این روز ایرانیان اعتقاد دارند که نحسی که گریبان انها را گرفته ، می بایست به نحوی خود را از آن خلاص کنند و چون طبق سنت باور دارند که آرزویشان برآورده می شود ، با گره زدن سبزی هرکس آرزویی را در دل می نماید. طبیعی است که آرزوی اکثریت ایرانیان در چنین روزی ، می تواند سرنگونی نظام ولایت فقیه باشد تا علاوه بر آزادی زندانیان سیاسی که نوروز را بجای درکنار خانواده بودن ، در شرایط بسیار اسفناکی بسر میبرند ، آزادی و دموکراسی با دولتی سکولار را برای ملت به ارمغان آورد.

در طی سالهای گذشته مردم آزادیخواه ایران درک کرده اند که چنین امکانی فراهم نمی شود ، مگر اینکه نهادهای دموکراتیک و مدنی خود را سازماندهی کنند و با کمک این نهادها آلترناتیو درستی را جایگزین حکومت اسلامی کنند. به همین دلیل تظاهرات میلیونی آغاز شد و مردم با این اقدام نه تنها به رژیم فهماندند که پایان کار نزدیک است، بلکه این موضوع برای جهان نیز آشکار و در نتیجه سیاستهای بین المللی نیز تحت تاثیر قرار گرفت که تصویب تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر از آن جمله است.

امید است این سیزده بدر نقطه عطفی باشد تا افراد و گروههای سیاسی از چپ و راست وابستگی جنبش ایجاد شده را با نسبت دادن کلمه سبز و اینکه با موضوع ریاست جمهوری سران اصلاح طلب حکومتی مرتبط بوده، از ذهن خودشان خارج کرده و درک کنند که اکثریت تظاهرکنندگان آرزویی جز سرنگونی نظام و ایجاد دموکراسی ندارند، چه بسا که مردم آن را با شعار "مرگ بر دیکتاتور" جهانی کردند. اگر عده ای می خواهند کم کاری خود را با نفی این جنبش جبران کنند باید بدانند به آرزوی خود که بیشتر آرمانی و خیالیست نخواهند رسید . آرزو می شود همچنانکه بدنه ایرانیان هوادار سران اصلاح طلب دانسته اند که دیگر با اصلاح نظام و تکیه بر شرع اسلامی ، دموکراسی در کشور برقرار نخواهد شد، همچنان بسیاری از سران اصلاح طلب که فشار زندان عقیدتی را حس نموده اند و یا با انها همدرد هستند به این درک برسند، گرچه تعداد اندکی از سران همچنان سعی خواهند کرد نظام را حفظ نمایند. ای کاش ایرانیانی که به جای حمایت و پشتیبانی از جنبش های داخلی ، تلاش دارند دولت در تبعید را با رای اندکی بسازند ، به اکثریت ایرانیانی بپیوندند که می کوشند با یک ندا حکومت و جهان را از استراتژی و تاکتیکهای مشترک روبرو کنند. امیدی نیست که سپاه و دیگر نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی و لباس شخصی های وابسته و خلاصه همه مزدوران که مستقیما منافع و سودشان در سرکوب مردمی می باشد، به مردم بپیوندند مگر اینکه روزهای سقوط را نزدیک ببینند، ولی امید می رود بعضی از فیلسوفان ! و روشنفکران اصلاح طلبی مذهبی که از سطح فکر مبارزان جوان جنبش نیز عقب ترند ، نیز بازی با کلمات من درآوردی را کنار بگذارند و به مردم بپیوندند. و در این میان کار آقای گنجی و بعضی از دوستانش با تاکتیکی که در پیش گرفته است از همه دشوارتر به نظر می آید که حتی با بیرون شدن از نحسی سیزده بدر نیز حل نمی شود.

آقای گنجی و دوستانش با وجود دوران پرفراز و نشیبی که داشتند همچنان بر محوری حرکت می کنند که لاشه پوسیده نظام جمهوری اسلامی را حتی بدون ولایت فقیه و حتی با نام نوعی سکولار من درآوردی - دینداران- حفظ کنند. ایشان بعد از مهاجرت به کشورهای غربی و نه اسلامی تلاش کردند کارنامه زندگی دیگرگونه ای از خود درست کنند و برای همین منظور اعلام کردند که در سالهای آغاز حکومت ولایتی بعنوان تئوریسین سپاه به نظام خدمت می کرده است ، در حالیکه برای همه روشن است که مسولیت تئوریسین بسیار مهمتر از مسول اجرایی که افکار را به مرحله عمل در می آورد، میباشد.

در آینده ای نه چندان دور و با پیروزی مردم ایران ، پرونده همه از جملع ایشان که به نظام خدمت کرده اند ، روشن خواهد شد ، ولی آیا ایشان کشتار بازماندگان نظام سابق و طرفداران پادشاهی و سایر گروههای سیاسی را هم ندیدند ، فشار برای پوشش بانوان را حمایت نکردند ، سرکوب جنبشهای دانشجویی و کارگری را خواب بودند، کمکی به تصفیه معلمان مدارس و استادان دانشگاهها و قضات و وکلا نکردند ، حتما مدعی هستند که در جنگ ویرانگر با عراق هم نقشی نداشتند، ایشان اگر چماق سران اصلاح طلب در دوره ۸ ساله نبودند هیچ کمک فکری به نظام ندادند تا حفظ شود و موارد دیگر که نامبردن انها چند جلد کتاب می طلبد. زمانی که حکومت ولی فقیه و نه دولت اصلاحات که در دو قطب برای گرفتن قدرت باهم درگیر بودند و ایشان به خاطر حمایت از دولت اصلاحات و با هدایت تیم امنیتی جبهه دوم خرداد در مقابل بخش دیگر نظام قرار گرفت، یکباره به عنوان افشاگر سر از لاک بیرون آورد. این اتفاق به دنبال آن بود که بوی گند قتلهای زنجیره ای بواسطه کشتار آزادیخواهان، اندیشمندان و فرهیختگان بیگناه همه ایران را فرا گرفت و رییس دولت وقت که امروزه قصد دارد کشور را از سکولاریسم نجات بدهد ، با همراهی تیم امنیتی جبهه دوم خرداد این قتل ها را به افراد رده پایین و غده سرطانی در نهاد امنیتی نسبت دادند تا باین ترتیب نیروهای ولایی وزارت اطلاعات و سپاه و دستگاه ولایت فقیه را که محور اصلی آن بودند از خطر افشا نجات دهند. اما ستیز قدرت بدانجا کشید که اکبر گنجی تحت مدیریت تیم امنیتی جبهه دوم خرداد و همراهی سعید حجاریان و علی ربیعی به افشاگری علیه عالیجنابان سرخپوش و خاکستری دست زد . به دست این دو عالیجناب به زندان افتاد و البته امروز توان آن را ندارد که تایید کند یکی از این عالیجنابان هاشمی رفسنجانی است که او به رهبری اش در جنبش سبز دل بسته بود. و امروز هم باز پس از سالها خود این سران اصلاح طلب خفته در قدرت بهمراه مبارزانی که دنبال آزادی بودند به دست عالیجنابان به زندانها افکنده شده اند.

در واقع مقالات و کتابهایی که آقای گنجی برای افشای قتلهای زنجیره ای به کمک دوستان امنیتی سپاهی خود انتشار داده اند ، موجب محبوبیت ایشان و زندانی شدنش شد که این افشاگری هیچ زمانی حتی پس از هجرت ایشان به غرب که در کمال آزادی و امنیت بسر میبردند ، پیگیری نگردید. ایشان که زبان فصیح و غیرقابل درکی برای عوام دارند ، پیروزمندانه وارد غرب شدند تا مورد ستایش بعضی از کسانیکه سابقه درستی از وی نداشتند و بامید اینکه اسمی در غرب در کنند ، قرار گرفتند و رسانه ها نیز با ستایش از وی که ناشی از مقاومت و شجاعتش در زندان حکومت بود ، باعث گردیدند بودجه سنگینی را از طرف نهاد های غربی در اختیارش قرار دهند. با آغاز جنبش سراسری که با سازماندهی جوانان پرشور پایه های رژیم را لرزاند و جهان را مقابل واقعیتی انکار ناپذیر قرار داد، نقش جدید ایشان نیز آشکار گردید.

آقای گنجی که تلاش میکرد خود را همچون سمبلی از جنبش قلمداد کند و حاضر نبود هیچ بخشی از وجهه کاذب بدست آمده را حتی با دوستان سابق خود تقسیم کند، حاضر نشد جلوی سازمان ملل ایرانیانی که به هر صورتی بوی غیر اسلامی می دادند و یا در برابر اندیشه های او قرار داشتند را به چادر خود راه دهد و به این ترتیب دم خروس اصلاح طلبی خود را آشکار نمود. چه بسا که رسما بحث خودی و غیر خودی را نیز طرح و تاکید کرد. جولان ایشان ادامه داشت و چون گل سرسبد مورد توجهات بود ، امر بر ایشان مستولی گردید که ترشحات عقیدتی و اسلام رافتی خود را با کمک گروه فیلسوفانی ! چون دکتر سروش، دکتر کدیور و حتی دکتر مهاجرانی که در این راه مشغول بودند ، منتشر نماید. با سرکوب جنبش توسط حکومت و توقف تظاهرات خیابانی ، آقای گنجی که قبلا ولایت فقیه را مردود دانسته بود ، بناگاه درک جدیدی از سکولاریسم را برای عقب نماندن از سایر روشنفکران به تفسیر گذاشت تا نشان دهد که زمانه را می فهمد و این چنین انواع سکولاریسم فلسفی و سیاسی و غیره توسط ایشان با کمک تئوری فیلسوفان غربی همچون پوپر و غیره بنمایش درآمد. با سیل پناهندگان جدید ایرانی که نشان از افکار مختلف جامعه می دادند و اخبار فراوانی که از داخل کشور می رسید ، بهمراه موج اعدامها و افکاری که از وصیت نامه ها و نوشتار داخل کشور به غرب رسید ، اهمیت ایشان و دوستان و رقبا کمتر و کمتر شد و دیگر ایشان سمبلی از جنبش به حساب نیامد و این موجب شد تا با ظرافتی به سران اصلاحات اشاره کند که خمینی در کشتار نقش داشته و مسئول جنایات بوده و نامبردن از دوران طلایی خمینی ضروری نیست تا عوام فریبی خود را حتی نسبت به آقای موسوی که شفاف تر امیال و آرزوی خود را بیان می کند ، کامل کند. مقالات متعدد ایشان در مورد فقیهان ! اسلامی و اسلام برابری طلب و سکولاریسم – دینداران - و غیره نشریات خارج کشور را پر می کند که مورد نقد بسیاری قرار گرفته و روشن نیست حداقل برابری زن و مرد را چگونه با دین اسلام توضیح می دهد و چگونه ادیان به این برابری باور کنند ، دیگر اصول دیگر حقوق باشه پیشکش ایشان باشد. ولی ایشان را به صرافت نمی اندازد که با داشتن اطلاعات ارزشمند که طی سالها حضور در نظام در اختیار دارد را جهت آگاهی ایرانیان افشا کند ، چه ان زمان پته همکاری خود و دوستانش را برملا می نماید که امکان دارد در بقدرت رسیدن سران اصلاح طلب و خود اثر منفی بگذارد.

آخرین اثر شیرین ایشان بنام هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای یکبار دیگر پرده از دو موضوع بر می دارد ؛ اینکه نوشته های او معطوف به قدرت است افشاگری هایش تنها در اختیار خدمت به جناحی خاص قرار دارد و سپس انتظاری که از رفسنجانی دارد انجا که میگوید " با اين همه، راه برای هاشمی باز است و او می تواند همچون آيت الله صانعی در مقابل علی خامنه ای بايستد... اما هاشمی به وسيله ی فقهای درباری عزل می شود، بدون آن که جايگاه شايسته ای چون آيت الله صانعی به دست آورد... گشودن اين گره به دست خود اوست، نه هيچ کس ديگر" ، که نشان از حفظ نظام دارد چرا که از رفسنجانی جز این بر نمی آید. آیا رفسنجانی غیر از این بوده است؟

کسی نیست به ایشان بگوید اکنون چه جای دفاع از کسانی است که اصل ولایت فقیه را در کشور پیاده کرده اند و این چه شجاعتی است که در خدمت دمکراسی خواهی قرار نگرفته و تنها برای حمایت از بخشی از نظام و دوستان سابق بهره برداری شده اما این همه مورد تاکید قرار گرفته است، مگر انکه دوباره سوپاپ اطمینان مرجعیت را بخواهد زنده نگاه دارد. درست است که مخالفت با رهبر مورد تایید مردم واقع می شود ولی این دلیل نیست در مقابل فداکاریهای مبارزانی که به سیاه چال ها افکنده ، اعدام شده و یا همچنان خیابانها را پر می نمایند، بازهم کلید شعارهای سال ۵۷ زده می شود. در مقابل وظیفه دینی که مراجع خودشان قبول کرده اند، کمترین کاری است که امثال آقای صانعی انجام داده اند و تمایز دادن این چنینی، پشت پرده آقای گنجی و همکاران را نشان می دهد که با انتظاری که از رفسنجانی برای نجات خود، سران اصلاح طلب و سرانجام نظام می گرد موجب این می شود که امیدی به اعتقاد عمیق آقای گنجی به دموکراسی و حکومت سکولار نداشته و گذر ایشان از نحسی سیزده بدر امکان پذیر نباشد.

امید است آقای گنجی ثمره مقاومت های زندان و نگاه های سابق و امید بخش به خود را زنده کند و خود را از برزخ نجات دهد. " گشودن اين گره به دست خود اوست، نه هيچ کس ديگر"

حسن زارع زاده اردشیر

سخنگوی سابق جبهه متحد دانشجویی در ایران

2 نظر:

در شنبه, فروردین ۱۳, ۱۳۹۰ ۷:۴۴:۰۰ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

ta uposition adamie mesl e ardashir o dare hich niazi be dekhalat jomhori e eslami nist hamin ardashjr ha hamkaran e khobi baraye jomhori eslami hastand .man pishnehad mikonam ardashir yek jira mavajebi ham az agha begire ke khsar al donia val akhare neshe

 
در یکشنبه, فروردین ۱۴, ۱۳۹۰ ۱۰:۵۳:۰۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

اقای اردشیر درود بر شما
فکر کنم در این لیست نام محسن سازگارا جا افتاده. در ضمن اینا می خوان یک نوع اسلام خوب و معتدل رو جایگزین این اسلام کنن. این فقط نظر منه می تونی چاپش کنی یا جلوشو بگیری من معتقدم اسلام خوب و بد نداره ، لجن لجنه. خوش بو و بد بو نداره ، اسلام هم همینه خوب و بد نداره. اینا هر وقت تجاوز به دخترا( ترانه موسوی و سعیده پور آقایی و ...) تو زندان رو از احکام اسلامی دونستن و قبول کردن که اسلام این ظرفیتارو داره که از این حکما بده و اون رو محکوم کردن بدون آزاد اندیشن و گرنه بعد از جمهوری اسلامی ما باید با اینا دربیوفتیم که فکر کنم 10 سالی طول بکشه اینا رو کنار بزنیم.
با سپاس
سیاوش از تهران

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی

Free Blog Counter