SCDPP نسل جديد: کنگره ملی استراتژی تغییر یا اصلاحات

چهارشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۹۰

کنگره ملی استراتژی تغییر یا اصلاحات

کنگره ملی استراتژی تغییر یا اصلاحات

«طرح امیرانتظام، طبرزدی و گفتمان واحدی»

۱۳۹۰ مهر ۰۵

حسن زارع زاده اردشیر / روزنامه نگار و فعال حقوق بشر

طرح کنگره ملی از سوی مجتبی واحدی مشاور مهدی کروبی به بحث‌هایی داغ در اپوزیسیون منجر شد و بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی از آن استقبال کردند و عده‌ای دیگر تشکیل کنگره ملی از سوی اصلاح طلبان را بی‌نتیجه دانسته بلکه آن را مساوی با حذف اپوزیسیون می‌بینند. آن‌چه در این میان اهمیت پیدا می‌کنند توجه عده‌ای به این طرح است که نام آن برای بار چندم و البته این بار از سوی یک چهره معروف به اصلاح طلب رادیکال تکرار شد. از آن‌جا که نگارنده نام «کنگره ملی» را اول بار زمانی که در ایران بود شنیده است در نتیجه حافظه تاریخی به دوره ای معطوف می‌شود که در شرایط سرکوب داخلی بحث کنگره ملی برای تغییرات ساختاری به میان آمد. سخن گفتن از کنگره ملی و البته طرح‌های پیرامونی آن از جمله تحریم انتخابات و تبدیل آن به رفراندوم و یا برگزاری رفراندوم و نیز تاسیس شورای ائتلاف مخالفان در آن دوره در نوع خود تابویی شده بود و نه تنها طرح آن از سوی جناح‌های اصلاح طلبی و ارزشی محکوم بود بلکه به زندان و شکنجه منتهی می‌شد.

مهندس عباس امیرانتظام قدیمی‌ترین زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی در سال 1384 پیش‌نهاد طرح کنگره ملی را داد و برای این منطور از همه خواست مشارکت و ساختار تشکیلاتی آن را تنظیم کنند. پیش‌تر در سال 1378 پیش‌نهاد تاسیس «جبهه دمکراتیک ملی ایران» از سوی مهندس طبرزدی مطرح شد. سپس در سال 1379 طرح «ائتلاف اپوزیسیون» توسط ایشان و جبهه دمکراتیک انتشار یافت. در واقع فضای بعد از قتل‌های زنجیره‌ای و سرکوب دانش‌گاه در 18 تیر موجب شده بود تا عده‌ای از آزادی‌خواهان به فکر طرح‌های بزرگ‌تری باشند که اگرچه در کوتاه مدت محقق نشد اما همان‌طور که آن‌ها پیش‌بینی می‌کردند به دامن زدن فضای گفتگو و نزدیکی نیروها منجر شد و از طرفی به تاسیس «شورای هم‌بستگی برای دمکراسی و حقوق بشر» منجر شد که تعدادی از اعضای اولیه آن از جمله دکتر محمد ملکی، مهندس حشمت طبرزدی، عیسی خان حاتمی، کوروش زعیم، نسرین ستوده، محمد‌علی دادخواه، محمد اولیایی فر و… بعد از تاسیس بازداشت شدند. بعد از 18 تیر نگارنده از طرف جبهه متحد دانش‌جویی و جبهه دمکراتیک ایران در داخل کشور ماموریت رایزنی با برخی نیروها را داشت و به تجربه دریافت که روند تشکیل کنگره ملی زمان خواهد برد. بنا براین پی‌گیری تشکیل کنگره ملی را در پروسه هم‌بستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در خارج از کشور در برنامه قرار داده‌ایم. اما این روند امروز با حضور برخی اصلاح طلبانی که تا حدودی به تغییرات ساختاری اعتقاد دارند، ممکن است با ذهنیت دگرگونی هژمونی روبرو شود.

امروز گویی صفحه روزگار چرخیده و کسانی که روزی در قدرت بوده‌اند و یا در خدمت قدرت، سخن از طرح‌هایی می‌گویند که نه تنها روزگاری با آن‌ها مخالف بوده‌اند بلکه مدافعان این طرح‌ها را متهم می‌کردند که قصد اغتشاش در جامعه را دارند. البته تفاوت در نگرش سیاسی فکری اصلاح‌طلبان دوم خردادی به مسائل ایران در مقایسه با نیروهای جریان سوم نسل جدید آزادی‌خواهان و البته حضور آن‌ها در قدرت روشن می‌سازد که آلترناتیو‌های مورد نظر ایشان هنوز با آن‌چه اپوزیسیون و جریان سوم دنبال می‌کند فاصله دارد، اما استقبال از طرح اصلاح طلبان و امیدوار بودن به تلاش آن‌هاست که موضوع را حساس و مهم می‌کند. باید پرسید چرا تفکر اصلاح طلبی هنوز عده قابل توجهی از نیروهای سیاسی در اپوزیسیون را به دنبال خود می‌کشاند؟

واقعیت آن‌که تفکر اصلاح‌طلبی زمانی سربرآورد که بسیاری از جوانان و دانش‌جویان پس از چند سال از حکومت ولایت فقیه برای برقراری آزادی و عدالت سرخوردند و باند رفسنجانی نیز به دلیل فساد اداری و مالی در پیش‌برد اقتصاد کشور که ادعای آن‌را می‌کرد، ناکام ماند. جناح چپ حکومت که به دو خردادی و اصلاح طلب معروف شد خوب می‌دانست که اعدام‌های دهه شصت و پس از آن و در ادامه فشار برای حجاب اجباری، محدودیت آزادی‌های فردی و اجتماعی و نیز سرکوب هرگونه تفکر مخالف، به‌تدریج فاصله حکومت و مردم را افزایش داده است. چنین بود که تفکر اصلاح‌طلبی برای نجات نظام پای به میدان گذاشت تا اندیشه تغییر نظام مجالی برای خودنمایی پیدا ننماید. چرا که تنها ره آورد دو دوره اصلاحات چپ حکومتی پدیده «مردم سالاری دینی» بود که توسط «تدارکاتچی نظام» غالب شد تا هرنوع تلاش برای دمکراسی واقعی مورد سرکوب قرار گیرد.

بخشی از دانش‌جویانی که وابسته به جناح‌های حکومتی بودند در اواخر دوره رفسنجانی تکانی به خود داده و روی‌کرد انتقادی نسبت به حاکمیت را در پیش گرفتند و همین موضوع موجب شد تا چپ حکومتی بتواند از پتانسیل دانش‌جویی برای رقابت‌های انتخاباتی در دوم خرداد استفاده کند. این دانش‌جویان که در قالب «دفتر تحکیم وحدت» فعالیت می‌کردند هم‌چنین به وعده‌های دوم خردادی امیدوار ماندند اما طیف دیگری که با عنوان «جبهه متحد دانش‌جویی» فعالیت می‌کرد با روی‌کرد دوری از نظام و تلاش برای پیدا کردن آلترناتیو به انتقاد از چپ حکومت پرداخت. جبهه متحد دانش‌جویی در سال 1379 به تاسیس جبهه دمکراتیک ایران منجر شد تا بتواند گروه‌های مختلف مردمی را فعال نماید. در این ره‌گذر بسیاری از فعالانش زندانی شدند و دانش‌جویان طیف چپ نیز تنها شاهد سرکوب دانش‌جویان مستقل بودند تا این‌که خود نیز اسیر ضربات سرکوب وحشیانه در سال‌های بعد شدند. در دوره‌ای که قرار بود آزادی برقرار شود با قتل‌های زنجیره‌ای، سرکوب دانش‌جویان مستقل، بسته شدن روزنامه‌های مستقل، نهادهای صنفی کارگران، معلمان و دانش‌جویان و دیگر اقشار رو‌به‌رو شدیم که خلاف وعده دوم خرداد بود و حتا انتقاد از خاتمی به خط قرمز تبدیل شده بود. درحالی‌که مسولان دولت اصلاحات حتی ریشه عدم توانایی خود را مخفی و با توجیه می‌نمودند تا هیچ اندیشه‌ای به‌سوی تغییر و حذف نظام حرکت نکند، حتا اگر اصول‌گرایان دوباره قدرت یابند.

مروری بر گفتار ضد و نقیض مسولان اصلاح طلب در داخل و خارج کشور که شروط متعددی را برای شرکت در انتخابات مجلس در سال جاری تعیین کرده‌اند و مدام آن‌ها را کم و زیاد می‌کنند تا مردم به هرچه که حکومت داد راضی شوند، نشان از عدم شفافیت حرکت آن‌ها دارد. روشن نیست که اگر آقای موسوی بعد از ماه‌ها سکوت اعلام کرده با توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی‌توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت، چگونه کسانی هم‌چون امیر ارجمند و کدیور و مهاجرانی که خود را بلندگوی ایشان می‌نامند، هم‌چنان برطبل انتخابات می‌کوبند. اگر آقای کروبی اعلام می‌کند که نظام نه جمهوریست و نه اسلامی، و از زندان پیام می‌دهد که انتخابات تحریم است و مشاور ایشان آقای واحدی با کمال شفافیت آن را تکرار کرده، چرا سران اصلاح طلب می‌خواهند نقش هیزم تنور انتخاباتی را بازی کنند. چگونه این سران در خارج نشسته گاهی از خاتمی نقل قول می‌کنند که تحت شرایطی در انتخابات شرکت کرده و سپس با دیدن عکس‌العمل منفی مردم نقل قول دیگری چون حتمن در انتخابات شرکت نمی‌کنیم را بر زبان می‌رانند.

در این راستا امروز طرح موضوع با اهمیتی چون کنگره ملی از سوی آقای واحدی نیز مورد انتقاد برخی اصلاح‌طلبان قرار گرفته است چرا که آن‌ها به خوبی می‌دانند ایجاد نهادی ائتلافی با اهداف بزرگ‌تر در چارچوب سیاست‌های آن‌ها نمی‌گنجد و ناچار خواهند بود در کنار دیگر نیروهای سیاسی قرار گیرند. آن‌ها دو سال پیش نیز در برابر طرح محدود جبهه آزادی‌خواهان که آقای موسوی پیش‌نهاد کرده بود مانع ایجاد کردند تا نه تنها به مفهوم واقعی یک «جبهه» که همه را در بر می‌گیرد، نرسد، بلکه در میان اصلاح‌طلبان نیز نتیجه‌ای از آن جز شورای هماهنگی راه سبز حاصل نشود. روشن است که فعالیت‌های منجر به حفظ نظام، در چارچوب نظام و یا رعایت مصالح اطلاح‌طلبان، با مفهوم واقعی «آلترناتیو» فاصله دارد و نمی‌تواند اپوزیسیون را با خود هم‌راه کند. آقای واحدی نیز که علارغم میل دوستان خود به موضوع کنگره ملی پرداخته است، امروز می‌تواند با ایستادگی در برابر آن‌ها و وارد مرحله عملی شدن، موضع خود را روشن و شفاف‌تر سازد و با جلب اعتماد عمومی به افرادی بپیوندد که برای تحقق کنگره ملی می‌کوشند.

مشکل اصلی بخشی از اپوزیسیون که تحت نقد به واحدی و سایر اصلاح‌طلبان به فراموشی سپرده می‌شوند ، اختلافات برسر رهبری اپوزیسیون و نادیده گرفتن وحدت آن‌ها در تغییر نظام است و این‌که آلترناتیو باید توسط کسانی شکل گیرند که مقبولیت مردم داخل را داشته و از درون مبارزه بیرون آیند. هم‌چنان‌که مسولان جناح اصلاح‌طلب در برابر ۳۲ سال سرکوب و کشتار مردم کشور خود را به بی‌گناهی زده و از گفتن حقیقت فرار می‌کنند، این بخش از مخالفین خارج نشسته نیز ضعف‌های خود را انکار نموده و همه را به گردن اصلاح‌طلبان می‌اندازند. از سویی دیگر بخش مهمی از اصلاح‌طلبان حاضر به پذیرش نیروهای اپوزیسیون نیستند و تلاش دارند حلقه فعالیت را در انحصار خود نگه دارند. حال نقش اپوزیسیون خارج چه در ایجاد کنگره ملی و چه در ایجاد سایر نهادها و انجام تلاش‌های لازم در دفاع از حقوق مردم ایران، بیش از پیش برجسته است و چنان‌چه نتواند کارنامه قابل قبولی ارایه دهد با بی‌اعتمادی از سوی مردم روبه‌رو خواهد شد.

ره آورد جنبش‌های کشورهای منطقه ناشی از این است که بخش مخالفین خارج نشسته حتا با کمک خارجی امکان ایجاد جامعه مدنی را نخواهند داشت، مگر این‌که نقش دقیق خود را برای حمایت داخلی ایفا کنند. این اولین بار نیست که طرح کنگره ملی پیش‌نهاد می‌شود، بلکه گروه‌هایی نیز در ایجاد کنگره خارج کشور اقدام نموده‌اند و تلاش دارند با هدف حمایت جنبش داخلی هرچه بیش‌تر نیروها را به هم نزدیک کنند. روشن است که انتخابات با وجود نظام ولایتی حتا اگر اصلاح‌طلبان راس قدرت باشند به‌جایی نمی‌رسد و ایجاد کنگره نیز می‌بایست بر اساس تغیر نظام و برقراری نظام سکولار دمکرات مبتنی بر حقوق همه آحاد جامه شکل گیرد تا بخشی از جنبش داخلی که دچار ناامیدی است به تغیرات آینده امیدوار باشد. نزدیکی گروه‌ها اپوزوسیون در خارج از کشور نیز باید به‌صورت روش‌مند صورت گیرد، توافق بر سر هم‌بستگی و اتحاد پیش شرط نزدیکی اپوزوسیون است در غیر این‌صورت ترکیب صحیح و درستی از کنگره ملی به‌دست نخواهد آمد.

در این میان اما اصلاح‌طلبانی که به جریان سوم نزدیک هستند و از اتحاد و نزدیکی نیروها سخن می‌گویند باید تکلیف خود را با موضوع سکولاریزم و دمکراسی واقعی و احترام به حقوق همه مردم فارغ از تعصبات مذهبی و ایدئولوژیکی روشن سازند تا آن‌چه که روزگاری امیرانتظام‌ها و طبرزدی‌ها می‌گفتند تحقق پیدا کند.

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی

Free Blog Counter