SCDPP نسل جديد: مارس 2006

چهارشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۴


اسفند ماه امسال چهارمين سالگرد درگذشت زنده ياد محمد علي سفري ،شخصيت سياسي فرهنگي، روزنامه نگار،مورخ و وكيل مدافع برجسته است.

چند روزي در فكر نگارش مطلبي براي گراميداشت ياد و خاطره اين انديشمند ارزشمند و والامقام بودم ولي قلم در اين باب و در وصف و گراميداشت او بسيار ضعيف است. بلاتكليفي در غربت از يكسو و دغدغه هاي ذهني از سويي ديگر توان نگارش را گرفته است. با اين حال وظيفه خود ديدم مطلبي هر چند كوتاه در مقام استاد بنويسم، شب هنگام سعي كردم براي نوشتن مطلبي در اين باب ذهن و فكرم را به كار بگيرم اما باز گمان بردم حاصلي نخواهد داشت چرا كه نوشتن در وصف انساني توانمند ، آگاه ، صاحب نظر ، كارشناس ، با اخلاق و صادق كه بي هيچ ادعايي توانش را براي خدمت به جامعه بكار گرفته است آسان نيست ، از شخصيتي فرزانه و فرهيخته كه با وجود دارا بودن تمام امكانات لازم براي يك زندگي نسبتا عالي اما همين امكانات را در اختيار جامعه و مردم اش قرار داد. از تلاش هاي او براي ثبت رويدادهاي تاريخي در حوزه سياست و فرهنگ در چند جلد كتاب بگيريم تا پذيرش وكالت دانشجويان و شخصيت هاي سياسي.

مرحوم سفري با اينكه بعد از انقلاب اسلامي توسط رژيم اسلامي خانه نشين شد ولي هر آنچه را به چشم ديده و يا تجربه كرده بود به روي كاغذ آورد تا کتاب‌های مشروطه سازان، 4 جلد قلم وسیاست و زنده یاد جهان پهلوان تختی براي جواناني چون من چراغ راه آينده را روشن نگه دارد. زنده ياد محمد علي سفري جدا از اينكه مورخ و روزنامه نگاري برجسته بود، وكيل مدافعي شجاع و كاردان نيز بود. در شرايطي كه پذيرش وكالت زندانيان سياسي و يا دانشجوياني مانند مهندش اميرانتظام ، طبرزدي ، باطبي ، كثرائي ، سلامتي ، امامي و... خطرات و هزينه هاي زيادي به دنبال داشت اما پذيرفت و بي هيچ ادعايي و بدون دريافت مبلغي حتي بيش از يك وكيل مدافع تلاش كرد. تلاش هاي او بي نظير بود. با وجود اينكه در دادگاهها مورد حمله و بي احترامي قرار مي گرفت اما ذره اي كوتاه نمي آمد و با زبان و كلام توانمند و روش كاري منحصر به فرد اش كارها را پيش مي برد. اين از ويژگي هاي بارزي است كه تنها در او ديدم و بس.

پائيز سال 1380 هنوز مدت زمان چنداني از آزادي ام از زندان 59 سپاه نگذشته بود كه به همراه ساير دوستان به شعبه 26 دادگاه انقلاب احضار شدم. به هنگام ورود به شعبه نگراني در چهره مرحوم سفري موج مي زد، او نگران جواني بود كه با تجربه كمي بايستي در برابر بازجويان اطلاعاتي سپاهي قرار بگيرد و رو در روي آنها و در پاسخ به تهمت هايشان از خود دفاع كند. به او اجازه ورود ندادند و بدون حضور وكيل مدافع وارد شعبه 26 و البته اتاقي كه خبري از قاضي دادگاه نبود شدم ولي وقتي جريان بازجويي را براي اش توضيح دادم كه در اتاق بازجوئي چه گذشت ، خشنودي در چهره اش نمايان شد و من از اينكه رضايت اش را جلب كرده بودم خوشحال شدم. اما ديري نپاييد كه محمد علي سفري بزرگمرد قلم و سياست و اخلاق و فروتني از ميان ما رفت.

اميدوار بودم حالش خوب شود و با اينكه ناراحت بودم اما با اميد به بهبودي اش به بيمارستان محل بستري اش مي رفتم. صبح روز يك اسفند ماه وقتي از منزل در خيابان هدايت به قصد بيمارستان خارج شدم ابتدا به چهار راه ولي عصر كه رسيدم تصميم گرفتم روزنامه بخرم ، يكي از روزنامه هاي وابسته به اصلاح طلبان را خواستم بردارم، خبر درگذشت محمد علي سفري در صفحه اول اين روزنامه درج شده بود، نا گهان و بي اختيار بغض گلويم را فشرد ، تنم لرزيد و بي اختيار روزنامه از دستم بر زمين افتاد.

چند روز قبل نوشته اي از دوست گرانقدرم محمد مسعود سلامتي در مورد زنده ياد سفري در وبلاگ اش ديدم كه ذكر آن در اينجا كمي از ضعف قلم من را مي پوشاند:

«محمد علی سفری جدا ازآنکه یک روزنامه نگارباسابقه بود ، وکیل مدافع حقوق ستم دیدگان بود، تاریخ نگار عصر معاصر ایران بود. ازمنظر من ودوستانم بخشی ازتاریخ فعالیتهامان درجنبش پرشور دانشجویی دهه70 نیزبود. برای ما محمد علی سفری آن "رهگذر" صادق بود که تصویرجوانان مبارز میدان جلالیه را درآیینه میتینگ تاریخی4 خرداد پارک لاله و درصفحات ندای دانشجو نقش می زد. برای ما محمد علی سفری دستی ازتبارمصدقیان بود که ازفراز چند نسل آمده بود تا حلقه وصلی باشد درسلسله آزادی خواهی. برای ما محمد علی سفری درشمارنایاب وکلایی بود که درروزگاربی پناهی مبارزه وتحمل فشارها مونس دادگاهها واحضارهای پیاپی مان بود. روزنی بود درتاریک خانه بازداشتگاه مخوف توحید (همان زندان که رژیم قبل نامش را کمیته مشترک ضد خرابکاری می خواند ) نقطه امیدی بود درایام بی خبری و پرالتهاب خانواده ها ازحبس مان در اوین ودیگر دخمه هایی که به بندمان می کشیدند. برای ما محمد علی سفری روایتگرلحظه هامان بود ازشعبه 6 امنیت دادگاه انقلاب تا شعبه های26و 34 وشعبه دادگاه مطبوعات و...
وآن روز پردرد بهمن که ازکنارمان رفت گویی من ودوستانم تکیه گاهی وثیق را ازکف داده بودیم. ...آخرین باری که (قبل ازبستری شدن دربیمارستان ) دیدمش ، ازبازجویی موسوم به اداره اماکن انتظامی آمده بود. می خواست فوری همدیگرراببینیم. چون دفتری نداشتیم درپارکینگ بیهقی من وپرویز(فرزندش) اوراملاقات کردیم.اما تنها شمه ای گفت و ترجیح داد مطالب را مکتوب کند . او بسیاردادگاه رفته بود اما انگاراین بار برخلاف همیشه بود. چهره اش فوق العاده نگران بود گویی اتفاقی رخ داد که برایش قابل تصور وتحمل نبود. و... درواقع نیزچنین شد.
اکنون که چهارمین سال فقدانش را می گذرانیم باوردارم دیگرازتمام رنجهایی که ازدوست ودشمن می کشید آسوده است. امروزاودرلواسان آرمیده است درحالیکه شماری ازآنانی را که عشق می ورزید درهمان مسیردشواردرگوشه سلولها شب ها را به انتظارصبح نشسته اند و شماری درآنسوی مرزها کوچیده اند وجمعی دیگردرمحبسی بزرگتر از زندانهای معمولی و در پیکار با دشواریهایی بیش ازگذشته در فراغ اش اشکبارند. با خود می اندیشم اگرکانون وکلا ، همکاران مطبوعاتی و دیگر یارانش نمی توانند به شیوه او مشی کنند کاش دست کم درسالروز فقدانش یادی از او نمایند.»

و پرويز سفري فرزند محمد علي سفري كه خود تجارب ارزشمندي از فعاليت هاي دانشجويي و مطبوعاتي از سال هاي اخير دارد به نامه پدر به كميسيون اصل 90 مجلس اشاره مي كند:

«...از آنجا كه به هر حال حضور در محل تعيين شده بهتر از در گيري هاي بعدي است در راس ساعت مقرر در محل اداره ي كل نظارت بر اماكن عمومي ناجا حاضر شدم ، در زير زمين اين محل دو تن كه لباس شخصي به تن داشتند به مدت يك ساعت و نيم حول دو محور ، اين جانب را مورد باز خواست قرار دادند . يكي از سوابق مطبوعاتي و ديگري كار وكالتي. با كمال تاسف از ابتدا تا انتهاي باز جويي كه البته خود مدعي بودند تذكر است والا بازجويي شرايط ديگري دارد . انواع تهمت هاي و توهين ها را روا داشتن فعاليت هاي سياسي و مطبوعاتي را به صورتي موهن، عامليت رژيم شاه گفتند و سند يكاي نويسندگان و اعضاي آن را عضو ساواك و اعتصاب مطبوعات را در آستانه ي انقلاب به دستور رژيم شاه قلمداد كردند و هنگامي كه به آنان توجه دادم كه اعتصاب مطبوعات مورد توجه رهبر انقلاب بود و به همين سبب مارا تشويق كردند جواب دادند . منتظري و بني صدر و مهندس بازرگان هم همين طور بودند ولي بعد ماهيت خودشان را نشان دادند . شما صداقت نداريد ، رهبر شما ملي گراها دكتر مصدق بي دين بود و شما هم بي دين هستيد. در برابر اين تهمت مقاومت كردم و گفتم شعار مصدق اين بود كه من ايراني و مسلمانم و عليه آنچه ايرانيت و اسلاميت را تهديد كند تا زنده هستم مبارزه مي كنم . براي اثبات مسلمان بودن و شيعه بودن اظهار كافي است و من به شما گفتم در آغاز باز جويي مسلمان و شيعه هستم حق نداري . توهين كنيد با پرخاش مرا امر به سكوت دادند و گفتند اين جا حق حرف زدن زيادي نداري هر چه از تو سئوال مي كنم جواب بده .
در مورد موكلين نيز به همين منوال بود. موكلين ما را ضد انقلاب . جاسوس و خائن خواندند و گفتگو و مصاحبه ها را در اين زمينه دشمني با انقلاب عنوان كردند .و اجازه دفاع هم به من ندادند . به اين ترتيب پس از يك ساعت و نيم نا سزا گويي اخطار كردند كه من بايد از كليه فعاليت هاي خود دست بكشم در غير اين صورت با بر خوردي سخت مواجه خواهم شد و تهديد كردند كه اين بار احظاربه صورت محترمانه! نخواهد بود و افزودند حال برو چون رفقاي ديگر از قماش شمابايد بيايند ....»
دوست عزيزم پرويز مي گويد اين نامه هيچ گاه تمام نشد و هيچ وقت به نشانه ي مجلس هم ارسال نشد.

قلب او باز ايستاد و دگر بار شروع به تپيدن نكرد اما آثار گرانبهايي كه به يادگار گذاشته ، نوري بر تاريكي هاي گذشته و چراغي بر راه آينده است. براي همه جوانان و دانشجويان توصيه مي كنم كتاب هاي او و ديگر آثارش را مطالعه كنند. مطمئن هستم تحقيقي هر چند كوتاه در زندگي و كوشش هاي زنده ياد سفري ، دانش گرانبهايي در اختيار اهل پژوهش قرار خواهد داد.

سفري تنها وكيل مدافع من نبود بلكه راهنما و استاد من هم بود. افتخار مي كنم كه چند سال استادي چون او شاگردي چون من را پذيرفته بود.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد
حسن زارع زاده اردشیر
--------------------------------------------------------------------
مصاحبه پرویز سفری با وبلاگ خبری ساف:
-------------------------------------
ساف نیوز(خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی) به مناسبت سالگرد درگذشت محمدعلی سفری مصاحبه ای با فرزندش پرویزسفری انجام داد که دراینجا نقل می شود.

آقای پرویز سفری فرزند شادروان محمد علی سفری وکیل مبارزوخستگی ناپذیر ودبیر سندیکای مطبوعات درسالهای 56-57 می باشد . پرویز سفری همچنین از موسسین جبهه دمکراتیک ایران ویک فعال دانشجویی دردهه های 60 و70 ونیزدارای سابقه فعالیت مطبوعاتی درنشریات مختلف می باشند. چهارمین سالگرد فقدان زنده یاد محمدعلی سفری موجبی شد تا با ایشان مصاحبه ای داشته باشیم .متن این گفتگو به شرح ذیل است:

ساف نیوز:
شما بعنوان فرزند زنده یاد محمد علی سفری ممکن است ویژگیهای شخصیتی ایشان را برشمارید و درخصوص سابقه فعالیتها قبل وبعد ازانقلاب وی شمه ای بیان نمایید :

پرویز سفری :
به نظر من دو راه برای شناخت افراد وشخصیتها وجود دارد که به شکلی مکمل یکدیگر هم می باشند. یکراه آشنایی با زندگی نامه یا همان بیوگرافی
افراد است وراه دیگر مطالعه آثاربجا مانده از آنان می باشد. خوشبختانه در مورد زنده یاد محمد علی سفری هر دوراه در مقابل ما گشوده است.هنوز بسیاری از نویسندگان وروزنامه نگاران قدیمی و شخصیتهای ملی در بین ماهستندکه می توان ازآنان درباره زنده یاد مطالبی را بدست آوردوهمچنین در چهار جلد کتاب قلم و سیاست ایشان به نوعی بهمراه وقایع دوران. زندگی نامه خود رانگاشته است.
اما آنچه من می توانم بگویم این است که ایشان همواره سعی میکرد درطول زندگی انسانی مثمر ثمر باشد.بیاد ندارم وقتشان را بیهوده گذرانده باشد کار فکری وحتی کار یدی راسر لوحه برنامه زندگی خود قرار داده بود
سالها قبل تکه زمینی رادر زادگاه خودش روستای ناران در لواسان بازحمت فراوان به صورت باغی آباد درآوردهرچند سالیانی پس از انقلاب برای امرار معاش مجبور به فروش آن شد آما خود آن زمین گواهی میدهد که زنده یاد چقدر بر روی آن کار کرد زحمت کشید خودش نهال می کاشت آنرا آبیاری میکرد زمین رابا دستانش بیل می زد وعلفهای هرز را از ریشه درمی آورد.هیجگاه کار کردن را عیب نمی دانست.
درنوجوانی پدر از دست داد مجبور بود برای گذران زندگی خود ومادر کار کند ولی ازتحصیل غافل نشد
درس خواندن را با عشق وبا علاقه تا بالاترین درجات ادامه داد آنچه او را در این راه کمک میکرد هوش سرشا ر و استعداد فوق العا ده خدادادی بود که بنحو احسن از آنها استفاده می کرد.
او اندیشمندی آزاده – حقوقدانی مبارز و نویسنده ای توانا بود. قلم را برای خوش آمد قدرتمندان به حرکت در نمی آورد وآنگاه که مجال نوشتن نبود مگر در مدح قدرت بدستان قلم را در نیام میکرد ومی گفت بشکند قلمی که مداح زورگویان ومستبدان باشد.
شروع کار وی در عالم مطبوعات با روز نامه باختروباختر امروز بودوتا پایان عمر که به علت سانسور تحمیلی بر مطبوعات دیگر مجال فعالیت مستمر نداشت از روزنامه نگاری جدایی نداشت.ولی اوج فعالیت او بر می گردد به هنگام نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکترمحمدمصدق در روزنامه باختر امروزبه مدیریت شهید دکتر حسین فاطمی که این روزنامه به منزله ارگان جبهه ملی بشمار می رفت وزنده یاد سفری خبرنگار پارلمانی آن ؛ در زمان جنبش ملی شدن نفت با تهیه و بدست آوردن خبر از مجلس شورای ملی ، تحلیل ونگارش آنها به همراه نوشتن مقالات حماسی سهم مهمی درنگاه داشتن مردم درصحنه مبارزات داشت.
او در روز شوم 28 مرداد سال 1332 به هنگام روی دادن کودتا وحمله اراذل واباش چاقو وچماق به دست به دفتر روزنامه درآن محل بود وبه شکل معجزه آسا ازمهلکه نجات یافت و مدتها به صورت مخفیانه زندگی میکرد،بعداز گذشت زمان وتا حدودی عادی شدن وضعییت او با نامهای مستعار به درج مقالات در نشریات پرداخت و تا زمانی طولانی نمی توانست با نام خودش قلم بزند.
درسال 1356از سوی اعضاء به دبیری سندیکای نویسندگان وخبرنگاران مطبوعات انتخاب گردیدودرسال 1357رهبری اعتصاب62 روزمطبوعات را بعهده داشت.ایشان در باره شروع این اعتصاب طولانی میگوید؛«آنروزی که سپهبد ازهاری فرمان حکومت گرفت نظامیان به دفتر روزنامه ها آمدند کیهان،اطلاعات،آیندگان و... رااشغال کردند کار زیر نظر نظامیان امکان پذیر نبود وهمگی دست به اعتصاب زدیم از هیأت تحریره تا کارگران چاپخانه». اما از فرداي پيروزي انقلاب او هم به مانند ديگر همكاران و همفكرانش كه انقلاب را براي آزادي و استقلال وطن مي خواستند و با تماميت خواهي و يكسونگري ميانه ي نداشتندمورد غضب قرا گرفته حق قلم زني از او سلب شد.
به دلیل مخالفت با یک سونگری په کنج خانه اش رانده شدواجازه فعالیت به او داده نشد.ولی او دست از کار نکشید وبه تحقیق و مطالعه برای نگارش کتابهایش پرداخت؛بیش از 18 ساعت در شبانه روز کار می کرد به هر کجا وپیش هرکسی که امکان داشتن سند یا مدرکی برای کمک به نگارش کتابهایش بود می رفت ودر این راه خستگی نمی شناخت . یک بار به من گفتند:«گمان نمیکنم اجازه چاپ کتاب هایم را بدهند».گفتم :پس چرا اینقدرزحمت می کشید؛ درجواب گفتند:«وظیفه ملی و انسانی من به عنوان یک محقق ونویسنده نگارش این کتابهاست چاپ آنها می ماند بعهده شما». اما شرایط به گونه ای تغییر کرد که ایشان توانست کتابهایش را منتشر نماید.
ساف نیوز:
زند ه یاد سفری پس ازانقلاب مدتی ازکاروکالت منع شدند چرا؟ و ازچه زمانی مجددا توانستند این کاررا ادامه دهند.
پرویز سفری:
حرفه وکالت دادگستری را وسیله معاش وممر درآمد قرار نداد بلکه آنرا راهی برای کمک به مظلومان می دانست . دراوایل سال 1358 به حکم قاضی شرع (آیت الله محمدی گیلانی) پروانه وکالت وی وشمار زیادی از شخصیتهای ملی وسیاسی توقیف شدو سال 1377پس از حدود 20سال پروانه وكالتش آزاد شد او هيچ گاه از وكالت دادگستري براي نام ونان استفاده نكرد.

ساف نیوز:
شادروان سفری وکالت شماری ازدانشجویان که درفعالیتهای دانشجویی سالهای اخیر به بند کشیده شدند را عهده داربودند . درخصوص حال وهوای این سالهای سخت و دانشجویانی که دفاع ازآنها بعهده ایشان بود بفرمایید:
پرویز سفری :
زندانيان سياسي و دانشجويان در بند موكلين او بودند مهندس عباس اميرانتظام اولين شخصيتي بود كه محمد علي سفري در سال1377وكالت او را به عهده گرفت و چه سعي و تلاشي براي اثبات بي گناهي او نمود بارها و بارها در گرماي و سرماي زمستان به زندان اوين مراجعه نمود تقاضا ملاقات با موكل خود را داشت ساعتها او را به انتظار نگاه مي داشتند تا شايد ملاقاتي بدهند ولي او هيچ گاه خسته ونا اميد نمي شد و روز ديگر و بار ديگر به زندان مراجعه مي نمود. مهندس طبرزدي ديگر موكل او بود همان كسي كه هم اكنون در زندان اوين بسر مي برد.ارتباطي كه بين پدرم و مهندس طبرزدي بود بسيار فراتر از يك رابط معمولي وكيل و موكل بود به واقع زنده ياد سفري بمانند يك پدري كه به دنبال كار پسرش مي باشد درپي به سامان درآوردن كارهاي طبرزدي بود و به هنگامي كه در بازداشت انفرادي خبر مرگ زنده ياد سفري را به مهندس طبرزدي دادند او به دور از چشم باز جويان و زندان بانان در فراغ يارو ياور خود مدتها گريست . احمد باطبي همان جوان دانشجويي كه در وقايع تير ماه سال 78دستگير شد ابتدا به اعدام و سپس به 15سال زندان محكوم گرديد هم از ديگر موكلين پدر بود شرح جريان وكالت و دفاع مرحوم سفري از احمد باطبي وبر خوردهاي قاضي دادگاه انقلاب با او و پرونده سازي هاي روزنامه كيهان عليه پدرم شرح مفصلي دارد كه توضیح آن زمان دیگری راطلب می کند.

ساف نیوز:
زمانی که شما نیز جزو بازداشت شدگان وقایع 18 تیر 78 بودید محمد علی سفری وکالت شما رانیز عهده دار بود. آنچه ازنزدیک شاهد فعالیتهای ایشان جهت آزادی دانشجویان دربند بخاطر می آورید بگویید:

پرویزسفری:
اعضاي اتحاديه دانشجويان و دانش آموختگان، جبهه متحددانشجویی و جبهه ي دموكراتيك ايران به دبير كلي مهندس طبرزدي كه در سال 78 و سال هاي پس از آن بارها توقيف و زنداني شدند هم از ديگر موكلين سياسي زنده ياد محمد علي سفري بودند كه خود يكي از اين افراد مي باشم
دوران سختی بودما همگی در زندان توحید(کمیته مشترک)که میگویندالآن موزه عبرت شده است درسلول های انفرادی بدون کمترین امکانات نگه داری میشدیم.بازجوییهای وحشتناک، بیخبری مطلق ،به غیر از صدای ناله وفریاد زندانیان تنها کلامی که می شنیدی ازسوی بازجویان بود حتا زندانبانان با کسی صحبت نمی کردند مگر موقع فحاشی وناسزا گفتن .در چنین اوضایی ایشان تقریبا هر روز یا به دادگاه انقلاب مراجعه میکرد یا به زندان اوین چون فکر می کرد ما در آنجا نگه داری میشویم نه اجازه ملاقات دادند و نه به او گفتند که ما کجا هستیم.
هنگامی که قرار شد با وثیقه تا زمان دادگاه موقتا آزاد شویم آن موقع بود که به او خبر دادند تاسند تهیه کند .روزی که برای جلسه اول محاکمه به دادگاه رفتم منشی دادگاه به من گفت: وقتی پدرت سند برای آزادی شما آورده بوداظهار داشت این وثیقه را برای بچه هایی بر دار که هنوز خانواده نتوانسته سند تهیه کند ، پرویز بماند تا من سند دیگری تهیه کنم ،بعد ادامه دادبه او گفتم آقای سفری تقریبا همه توانسته اندوثیقه را تهیه کنند.
مدتی بعد روزی در دفتر وکالت شادروان خیاط زاده که او هم ازوکلای ملی وآزادیخواه بودومحل کار خود را در اختیار اقای سفری قرارداده بودوبا هم همکاری میکردند درمیان صحبتهایمان حرفهای منشی دادگاه را مطرح کردم ،ابشان گفت:همگی این دانشجویان فرزندان من هستند ومن بیشترین فعالیت را برای آزادی آنها انجام می دادم وتو درمرحله بعدی بودی، در این موقع به صورت مرحوم خیاط زاده نگاه کردم دیدم در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده با تکان دادن سر صحبت های وی را تایید می کند.


ساف نیوز:
با توجه به سابقه مطبوعاتی محمد علی سفری و منعی که پس ازانقلاب نسبت به فعالیتهای مطبوعاتی برای ایشان ایجاد شده بود درسالهای اخیر آیا امکانی برای چنین فعالیت درمطبوعات برای ایشان فراهم بود و آیا درنشریاتی که شما حضورداشتید ایشان هم همکاری داشتند؟
پرویز سفری :
بعد از تو قیف هفته نامه پیامه دانشجو مدتی نشریه ای به نام ندای دانشجو منتشر کردیم شاد روان سفری چند مقاله به ما داد منتشر کردیم بعد از جلو گیری از انتشار ندای دانشجو مدتها از هر گونه فعالیت ما جلو گیری می کردند تا در بهمن 78 توانستیم به صورت توافقی با مدیر مسوول روزنامه گزارش روز آن را منتشر کنیم البته در اردیبهشت 79 اولین روز نا مه ای که در یورش به مطبو عات تعطیل شد گزارش روز بود و بعد از آن بیش از 70 روز نا مه و نشریه ی دیگر در 30 شماره روز نا مه موفق شدیم منتشر کنیم مقالاتی این بار با نام از ایشان و دیگر شخصیت های ملی درج شد که همین موضوع از اولین اتهامات روزنامه برای توقیف شدن بود.

ساف نیوز:
اگر ممکن است درخصوص نقش محمد علی سفری درشورای جبهه ملی ونقطه نظرات ایشان درخصوص نحوه فعالیت این جبهه سخن بگویید:
پرویز سفری :
در حقيقت او مبارزه در راه آزادي و مردم سالاري را از همان دوران و به رهبري پيشواي مردم، دكتر محمد مصدق آغاز كرد و تا پايان عمر بر آرمان هاي خود وفادار ماند .
ولی هیچ گاه عضو جبهه ملی نبود در عین حال هیچ گاه از همکاری با شورای مرکزی دریغ نمی کرد او دوستی عمیق با ملیون داشت اما همواره به روش های کاری آنان منتقد بود از محافظه کاری بیش از حد آنان رنج می برد و در جلسات به صراحتی که زیبنده ایشان بود لب به انتقاد می گشود از او می خواستند که برای نشریه داخلی پیام جبهه ملی مطلب بدهد چند بار خود من شاهد بودم او با خنده می گفت:« من می نویسم ولی شما نمی توانید چاپ کنید » مسایل و نکات دیگری هم ایشان در نظر داشت که اکنون مجال و محل مطرح کردن آنها نمی باشد در این جا موضوعی که باید مطرح کنم و مهندس طبر زدی هم در ویژه نامه ای که به مناسبت چهلم ایشان منتشر شد هم این موضوع را گفته اند زنده یاد محمد علی سفری جدا از آنکه وکیل اعضا ء جبهه دمکراتیک ایران بود مشاور ارشد دبیر کل هم بودند و در مسایل سیاسی نزدیکی بسیاری بین ما بود.

ساف نیوز:
ما جرای بازجویی های نیروی انتظامی درزیرزمین خیابان مطهری چه بود؟ آیا به نظر شما این قضایا تا چه حد درعارضه ای که به آن دچارشدند ودرگذشت شان تاثیرداشت؟
پرویز سفری:
فعاليت هاي زنده ياد سفري باعث شد كه در چند شعبه دادگاه انقلاب و حتي دادگاه روحانيت براي شان پرونده سازي شود و به عنوان متهم به آن محاكم احضار شود ، هنگامي كه از او پرسيدم ديگر چرا دادگاه روحانيت شما را احضار كرده است در جواب گفتند: در زماني كه آقاي محسن كديور در دادگاه روحانيت محاكمه مي شود من و دوست و همكارم مرحوم خياط زاده نامه اي نوشتيم و در آن نامه ضمن رد مستدل و حقوقي موارد اتهام از ايشان حمايت كرديم همين نامه باعث احضار من به دادگاه شده است . آخرين بار در بهمن سال 1380چند روز قبل از وفاتش به اداره كل نظارت بر اماكن عمومي نيروي انتظامي واقع در خيابان استاد مطهري (تخت طاووس) نبش مير عماد احضار شد . در برگه ي احضاريه ذكر شده بود بديهي است در صورت عدم حضور برابر ضوابط و مقررات اقدام خواهد شد . اگر به ياد عزيزان باشد در آن زمان اداره اماكن پوششي بود براي احضار و بازجويي از روشنفكران و نويسندگان و كوشندگان سياسي جهت متوقف كردن فعاليت هاي آنان .
براي شرح وقايع آن روز به قسمت هايي از نامه ي نا تمام زنده ياد سفري كه به عنوان شكواييه براي كميسيون اصل نود مجلس مي خواست بنويسد مراجعه مي كنيم.
...از آنجا كه به هر حال حضور در محل تعيين شده بهتر از در گيري هاي بعدي است در راس ساعت مقرر در محل اداره ي كل نظارت بر اماكن عمومي ناجا حاضر شدم ، در زير زمين اين محل دو تن كه لباس شخصي به تن داشتند به مدت يك ساعت و نيم حول دو محور ، اين جانب را مورد باز خواست قرار دادند . يكي از سوابق مطبوعاتي و ديگري كار وكالتي. با كمال تاسف از ابتدا تا انتهاي باز جويي كه البته خود مدعي بودند تذكر است والا بازجويي شرايط ديگري دارد . انواع تهمت هاي و توهين ها را روا داشتن فعاليت هاي سياسي و مطبوعاتي را به صورتي موهن، عامليت رژيم شاه گفتند و سند يكاي نويسندگان و اعضاي آن را عضو ساواك و اعتصاب مطبوعات را در آستانه ي انقلاب به دستور رژيم شاه قلمداد كردند و هنگامي كه به آنان توجه دادم كه اعتصاب مطبوعات مورد توجه رهبر انقلاب بود و به همين سبب مارا تشويق كردند جواب دادند . منتظري و بني صدر و مهندس بازرگان هم همين طور بودند ولي بعد ماهيت خودشان را نشان دادند . شما صداقت نداريد ، رهبر شما ملي گراها دكتر مصدق بي دين بود و شما هم بي دين هستيد. در برابر اين تهمت مقاومت كردم و گفتم شعار مصدق اين بود كه من ايراني و مسلمانم و عليه آنچه ايرانيت و اسلاميت را تهديد كند تا زنده هستم مبارزه مي كنم . براي اثبات مسلمان بودن و شيعه بودن اظهار كافي است و من به شما گفتم در آغاز باز جويي مسلمان و شيعه هستم حق نداري . توهين كنيد با پرخاش مرا امر به سكوت دادند و گفتند اين جا حق حرف زدن زيادي نداري هر چه از تو سئوال مي كنم جواب بده .
در مورد موكلين نيز به همين منوال بود. موكلين ما را ضد انقلاب . جاسوس و خائن خواندند و گفتگو و مصاحبه ها را در اين زمينه دشمني با انقلاب عنوان كردند .و اجازه دفاع هم به من ندادند . به اين ترتيب پس از يك ساعت و نيم نا سزا گويي اخطار كردند كه من بايد از كليه فعاليت هاي خود دست بكشم در غير اين صورت با بر خوردي سخت مواجه خواهم شد و تهديد كردند كه اين بار احظاربه صورت محترمانه! نخواهد بود و افزودند حال برو چون رفقاي ديگر از قماش شمابايد بيايند ....
اين نامه هيچ گاه تمام نشد و هيچ وقت به نشانه ي مجلس هم ارسال نشد چون قلب آن پير آزاده چون تحمل اين همه توهين و افترا را نداشت از فعاليت ايستاد و مارا از پدري دلسوز و جامعه ايرانيان آزادي خواه را از رادمردي بياد ماندني كه كار وكالت و نويسندگي را نه براي كسب معاش بلكه در دفاع از حقوق مردم و تنوير افكار و تعميم عدالت انتخاب كرده بود محروم داشت .


ساف نیوز: برخی شوک وارده ازبازجویی ها را درفوت ناگهانی ایشان موثرمی دانند دراین زمینه آیا اقداماتی انجام داد ه اید ویا درنظر دارید انجام دهید؟
پرویز سفری :
بله همان طور که در بالا گفتم وفات ایشان ارتباط مستقیم با بازجویی از ایشان داشت چون مبتلا به بیماری قند بودند به علت فشار روحی دچار شوک ناشی از بالا رفتن قند شد و پیامد شوک سکته شدید قلبی شد
در این رابطه خود بهتر میدانید که گوش شنوایی در این مملکت وجود ندارد به کی شکایت چه کسی را ببریم از بازجو به دادستان تهران آقای مرتضوی شکایت کنیم !!! دوست مبارزو همکار ایشان حقوق دان و وکیل دادگستری جناب آقای بهمنش مدت هاست که بدنبال جمع کردن مدرک و شکایت از بازجویان می باشد ولی می دانم که سنگ اندازی ها زیاد است و ایشان هم به سادگی نمی تواند طرح دعوا کند.
ساف نیوز:
ازمراسم تشییع جنازه ومشکلاتی که با آن مواجه بودید وخاطراتی که دراین رابطه دارید بگویید:
پرویز سفری :
ایشان در روز30 بهمن سال1380 در بیمارستان مهر تهران در گذشتند و مراسم تشییع جنازه در روز دوم اسفند ازمقابل بیمارستان انجام شد جمعیت بسیاری آمده بود دانشجویان شعار می دادند ماموران امنیتی مرتب به من تذکر می دادند که زود تر جنازه را درون آمبولانس قرار داده و به سمت لواسان حرکت کنید من درحالی که بسیار از مرگ پدر متا ثر بودم در عین حال مجبور بودم که در مقابل آنها ایستادگی کنم و بگویم تشییع جنازه حق ماست کم کم تهدیدات آنها بالا گرفت و گفتند خود ما جنازه را برداشته و به محل گورستان می بریم در جواب گفتم اگر جرإت دارید این کار را بکنید بعد خودتان باید جواب مردم را بدهید به هر صورت در آن جو توانستیم بعد از تشییع ایشان را در محل زاد گاهش به خاک بسپاریم در آنجا هم نیروهای انتظامی و امنیتی با لباس فرم و با لباس شخصی حضور داشته و از مردم فیلمبرداری می کردند.
قبل از برگزاری مجلس ختم در جلوی مسجد ماموران امنیتی جلوی مرا گرفتند و مرا به گوشه ای برده و گفتند : اجازه نمی دهیم شعار های روز تشییع جنازه اینجا داده شود و به راحتی مجلس را بهم زده و تعطیل می کنیم. دوستانی که آن روز به مجلس آمده بودند دیدند که جمعیت بسیار زیادی شرکت کرده بود. مسجد پر از جمعیت و کوچه منتهی به مسجد هم پر از جمعیت بود و جمعیت چون سیل می آمد و می رفت گفتم : انسان های با شخصیت و شریف زیادی از اقشار مختلف مردم در مجلس حضور دارند خانواده هم می خواهد مجلس به خوبی بر گزار شود ما نمی خواهیم کاری کنیم که مجلس به هم بریزد به هر صورت در پایان مجلس ترحیم دانشجویان جمع شدند و سرود ای ایران را به شکل با شکوهی بر گزار کردند

ساف نیوز:
باتوجه به سوابق مطبوعاتی و مبارزاتی ووکالت محمد علی سفری آیا ازسوی جامعه مطبوعاتی یا جامعه وکلا یا گروههایی مانند جبهه ملی وتشکیلات شما تاکنون اقداماتی درتجلیل ازاین شخصیت انجام گرفته است ؟
پرویز سفری :
اگر کاری کردند من خبر ندارم.

ساف نیوز:
درپایان اگرخاطره یا مطلبی دارید که به آن اشاره نشد ولازم می دانید مطرح شود بفرمایید:

پرویز سفری :
بعد از وفات پدر ، دوستان در نامه هاي متعدد خانواده را تسلي دادند بويژه آنان كه در خارج از ايران بسر مي برند مناسب ديدم قسمتي از اين نامه ها را ذكر نمايم .
...دريغا دريغ كه از زيارت رو يا رو با او محروم هستم ولي اين جوشش و هيجان روحي ام ، پيوسته با ياد آوري گفته ها و خواندن نوشته هاي او، وانديشيدن به رفتار ها و كردار هاي بس نيكوي او توام گرديده و از آن ها فيض برده ام ، حتي زندگي خانوادگي و خصوصي او هم برايم نمونه هاي فياضي شده اند كه سعي بليغ براي بكار بستن شان دارم . چه بگويم و چه بنويسم كه سويداي دارم قلبم را برايتان گفته باشم و نوشته باشم . زبان و قلم من عاجز از بيان آن همه كرامت و آزاد منشي و نيكويي هاي اوست از من باور بداريد كه آن عزيز سفر كرده ، حضورش در دل و جان هرگز پاياني ندارد ، حضوري كه پيوسته القاء كننده محاسن خلقي و انساني ، خاسته آزاد منشي و مردم خواهي او بوده و هست . بكوشيد و بكوشيم كه طريق او گام بر داريم و آزادگي و شيوه هاي مرضيه ي ، دوستي و ياوري او را بياموزيم و بكاربنديم ...

ساف نیوز: با تشکر ازاینکه وقت خود را دراختیارما نهادید.

Free Blog Counter