SCDPP نسل جديد: دسامبر 2011

یکشنبه، دی ۰۴، ۱۳۹۰

به بهانه اقدام رضا پهلوی؛ جنبش سبز یتیم نیست !


 اگر بیانیه آقای پهلوی و یا بیانیه های مشابه آن یک حرکت اساسی است، پس نامه هایی ( همچون نامه اخیر آقای امویی، ضیاء نبوی، حشمت طبرزدی، مجید توکلی و.. ) که توسط زندانیان سیاسی از زندانهایی با شرایط وحشتناک رژیم بیرون می آید را چه باید نامید ؟



به بهانه اقدام رضا پهلوی؛
جنبش سبز یتیم نیست ! 

حسن زارع زاده اردشیر
روزنامه نگار و فعال حقوق بشر


 جنبشی که در خرداد سال ۸۸ در ایران آغاز و پایه های نظام جمهوری اسلامی را به لرزه در آورد، این روزها به عنوان پرتگاه و پلی برای بخشی از مخالفان رژیم تبدیل شده است تا بتوانند با تکیه بر آن فعالیت های خود را پیش ببرند. این جنبش، معروف به جنبش سبز، اگرچه در دوره زمانی دارای تعریف و تاثیر است،  حتی کشورهای بزرگ را وادار کرد تا بیش از پیش به فکر سیاست خارجی خود در خصوص آینده ایران باشند. روزی بود که پس از آن همه جهان سقوط رژیم را در زمان کوتاه پیش بینی می کردند، یعنی عاشورای ۸۸، و اما امروز می گویند جنبش یتیم شده است. غافل از آنکه متاسفانه این قدرت مالی، نظامی و سپاهی نظام ولایت فقیه بود که به همراه عدم همراهی شایسته بسیاری از نیروهای سیاسی و مدنی با جنبش سبز و موارد دیگر موجب شد تا در رسیدن به هدف فاصله ای افتد، اما صدای خورد شدن استخوانهای نظام ولی فقیه به گوش جهانیان رسید.

 امروز آن دسته از مخالفان نظام فراموش کرده اند که حرکت جنبش سبزی که یتیم دانسته شده و بقول آنها عملا هیچکس در داخل کشور کاری نمی تواند بکند و قادر به ایجاد آلترناتیو نیست، بود که موجب شد تا تحرکی در خارج کشور روی دهد و این بخش از مخالفان را به ایجاد بدیل و یا شورا ترغیب نماید. اگرچه انکار نقصهای جنبش سبز و مشکلات و موانع آن دور از انصاف است، اما فراموش کردن اهمیت کاری که این جنبش انجام داد توسط هرکس یا گروهی نیز جز بی انصافی و زیر سوال بردن اقدام خود آن فرد و گروه چه می تواند باشد! چنانچه در ماههای اخیر دیده شد، کوششهای دموکراتیک گوناگون زنان، دانشجویی، کارگری، معلمان، روزنامه نگاران، هنرمندان، وکلا، زندانیان سیاسی، اقوام، مذاهب و سایرین در داخل کشور در حال گسترش نهادهای مدنی خود برای مبارزه با رژیم بوده و در آینده با پیوند خود با یکدیگر نقش عمده جنبش سبز را برطرف خواهند نمود. امروز حتی کوشندگان به بند کشیده شده نیز از درون زندان مبارزه می کنند.

 بخش عمده اپوزیسیون خارج کشورچه بصورت فردی و چه بصورت گروهای حقوقی و سیاسی پس از روشن شدن چهره فاشیستی حکومت اسلامی، تلاش کرده اند به انتشار اخبار نقص آزادی بیان و سایر اصول حقوق بشر و کشتاری که توسط نظام صورت می گیرد، بپردازند و جنبش سبز با اخبار و فیلمهایی که فرستاد، در حقیقت اینکار را برای آنها آسان نمود. امروزه نیز بخش عمده اپوزیسیون خارج کشوری تلاش خود را به پشتیبانی از جنبشهای دموکراتیک داخل اختصاص داده و با افشای ترفندهای رژیم و حامیان اصلاح طلب خارج کشوری در مورد فشار به زندانیان سیاسی، اعدامها، فشار به جنبشهای مدنی، تبلیغات برای انتخابات آزاد، جنگ برای استقلال کشور، دخالت خارجی و موارد دیگر، باور دارند که تغییر نظام از درون کشور صورت خواهد گرفت.

  آقای رضا پهلوی و مخالفان همفکرش از زاویه خودشان راست می گویند که جنبش سبز یتیم و یا مرده است تا بتوانند خود را بعنوان اپوزیسیون اثبات کرده در مذاکره با قدرتها قرار گیرند. جنبش سبز از نظر بخش دیگر مخالفان مقیم خارج کشور که آنرا ارتجاعی می دانند، نیز یتیم است، آنهایی که دموکراتیک یا انقلابی بودن جنبشهای عربی را که حداقل ۳۰ سال از جنبش سال ۸۸ ایران عقب اند، بیشتر باور دارند. شاید واقعا جنبش سبز یتیم است که اصلاح طلبان نیز خود را قیم آن نشان  می دهند تا با تبلیغات وسیع موجب انحراف شناخت بسیاری از جوهر سکولار و دمکرات جنبش سبز شوند.

 اگر گذشته خانواده آقای رضا پهلوی و نوع تربیت ایشان را امروز کنار بگذاریم، بررسی حرکت و فعالیت اش در این روزها می تواند ملاک اصلی در شناخت کوشش های او باشد تا بدین طریق هدفشان از مخالفتها نیز روشن شود! نگارنده بر این باور است که آقای رضا پهلوی با طرح شکایت از خامنه ای به دنبال اقدامی سیاسی است که اگرچه در ذات خود ارزشمند است اما از سویی دیگر از قامت یک شخصیت اپوزیسیون خارج می شود و با وارد شدن به عرصه حقوق بشر به استفاده از آن برای ایجاد شورای رهبری اپوزیسیون آن هم از نوع خود اقدام می ورزد. فراخوان برای محاکمه خامنه ای حرکت خوبی از طرف آقای پهلوی است اما شایسته بود که در این زمینه توجه می داشت که پیشتر شخصیت های برجسته ای چون طبرزدی و سحرخیز از درون زندان با انتشار نامه هایی درخواست کرده اند تا افراد بیرون از زندان شکایت آنها از خامنه ای را به مراجع بین المللی برسانند. این کوشش با اتکا به شکایت شخصیت های داخلی و قربانیان نقض حقوق بشر و البته در هماهنگی با وکلای حقوقی و سایرین می تواند مورد پسند باشد، چرا که بدون در نظر گرفتن آنها و تنها تشکیل کنفرانس های خبری به یک تلاش سیاسی بدون نتیجه ختم می شود.

 آقای پهلوی در مصاحبه اول اشاره می کند که هدف اصلی تبلیغات محاکمه خامنه ای، برای ایجاد شورایی توسط ایشان و بعضی از گروههای مخالف نظام است که توجیه علاقمندی ایرانیان را نیز پشت بند دارد. دیگر از اقدامات ایشان بیانیه روز ۱۶ آذر در حمایت از جنبش دانشجویی است که کلامی در مورد کشته شدن ۳ دانشجو توسط ماموران نظام پیشین ذکر نشده که نشان از پیوستگی به گذشته ایشان دارد. آقای پهلوی و مخالفان همفکرش برای تشکیل شورا و آلترناتیو باین دلیل اقدام می کنند که جنبشهای دموکراتیک داخلی را فاقد سازماندهی و مخالفت علنی با رژیم دانسته و این تفکر را ناشی از سرکوب رژیم و عدم امکان تظاهرات خیابانی توسط جنبش می دانند. اما هیچگاه از خودشان می پرسند که آیا خود توانسته اند بخشی از ایرانیان را در کشورهای دموکرات برای انجام تظاهرات گرد آورند تا بهمان دلیلی که ادعا می کنند ایجاد شورا را در خارج کشور قبول نمود ؟ مگر نه اینکه شمار ایرانیان در تظاهرات خیابانی خارج کشور تنها زمانی زیاد بود که این تظاهرات میلیونی در داخل کشور انجام می شد و به همین دلیل امروز ادعای آنها با تکیه بر ایمیل و اینترنت اختصاصی آنها، مبنی بر این است که بر اساس درخواست هموطنان که بقول آنها بیشترشان نیز از داخل کشورهستند به این مهم دست می زنند! اگر بیانیه آقای پهلوی و یا بیانیه های مشابه آن یک حرکت اساسی است، پس نامه هایی (همچون نامه های اخیر آقایان مومنی، امویی، ضیاء نبوی، حشمت طبرزدی، عیسی سحر خیز، مجید توکلی و...) که توسط زندانیان سیاسی از زندانهایی با شرایط وحشتناک رژیم بیرون می آید را چه باید نامید ؟ چرا این بخش از مخالفان که در کشورهای دموکراتیک غربی نشسته و هنوز نتوانسته اند بین شرایطی که بعنوان محور تعیین می کنند به توافق برسند، خود را شایسته و قادر برای ایجاد شورا و آلترناتیو می نامند، اما مبارزان داخلی را ناتوان می بینند که با تشکیل جنبشی رژیم را سرنگون کنند ؟

 در کمال تاسف دیده می شود که برخی مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی به جای پشتیبانی از جنبش دموکراتیک مردم ایران در داخل کشور و اتخاذ سیاست مناسب برای تقویت فعالان مدنی داخلی و گسترش دایره آزادی و حق خواهی، در صدد تاسیس شوراهای انحصاری اپوزیسیون هستند و این در حالی است که در ترفندهای رژیم مانده اند و هنوز نتوانسته اند در مورد انتخابات، جنگ و دفاع از وطن، دخالت داخلی، انرژی هسته ای، تمامیت ارضی کشور، حکومت سکولار دموکرات و موارد دیگر به وحدتی برسند. وقتی به درون کشور نگاهی می اندازیم می بینیم که با وجود سرکوب و اختناق و دستگیری بسیار، هیچ روزی نیست که در دانشگاههای ایران بدون اعتراض یا تظاهرات بگذرد. با وجود دستگیری مبارزان از اقشار مختلف، روزی نیست که صدای اعتراض مادران و خانواده آنها شنیده نشود و زنان ایرانی با همه محدودیتها برای رفع تبعیض جنسیتی نکوشند. هیچ روزی نیست که با وجود زندانی کردن کارگران مبارز، تحریم اقتصادی و یارانه، ناایمنی کار منجر به کشته شدن، بیکاری و تصویب قانون ضد کارگری و سرکوب شدید، صدای کارگران بلند نشود. هیچ روزی نیست که با همه محدودیتها معلمان، اقوام ( اعتصابات شهرهای کرد )، مذاهب ( ایستادگی در مقابل فشار مذهبی حاکم )، کارکنان سایر اقشار خواهان سرنگونی رژیم نشده و در این راه تلاش نکنند. خوشبختانه مردم داخل کشور می دانند که نباید در انتخابات شرکت کنند، با دخالت خارجی و جنگ مخالف اند، از انرژی نفتی و منابع داخلی سودی نبرده اند تا از انرژی هسته ای یا اتمی دفاع کنند، تمامیت ارضی کشور را از دفاع برای حفظ نظام جدا می دانند. مردم آگاه شده و درک کرده اند که باید با وحدت با یکدیگر برای ایجاد حکومتی سکولار دموکرات، از سد رژیم عبور کنند. رژیم ولایت فقیه و کلیت نظام جمهوری اسلامی با دستان همین جوانان، دانشجویان، کارگران و زنان به تاریخ سپرده خواهد شد.

سه‌شنبه، آذر ۲۹، ۱۳۹۰

حشمت الله طبرزدی برنده جایزه سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر (ICHR) در کانادا

همزمان با روز جهانی حقوق بشر، مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر در ایران که در شهر تورنتو کانادا مستقر است، در روز یکشنبه 11 دسامبر با حضور و استقبال فعالان مدنی و اجتماعی در تورنتو برگزار شد و در طی آن مهندس حشمت الله طبرزدی به عنوان اولین بنرده سالانه این مرکز معرفی شد. پنج زندانی سیاسی دیگر نیز به عنوان برندگان جوایز مدافعان حقوق بشر در سال 2011 انتخاب شدند.

حسن زارع زاده اردشیر مدیر اجرایی مرکز بین المللی حقوق بشر در ابتدا با تشکر از حضار برای شرکت در مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر گزارش کوتاهی از فعالیت های این مرکز در یکسال گذشته ارائه داد و گزارشی از نقض حقوق بشر در ایران را ارائه داد.

ادامه گزارش ...

یکشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۰

تقدیر از زندانیان سیاسی در جشن و مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر


بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار


تقدیر از زندانیان سیاسی در جشن و مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر

مرکز بین المللی حقوق بشر در شهر تورنتو در نظر دارد همزمان با روز جهانی حقوق بشر جشن اولین سال تاسیس این مرکز را در روز یکشنبه 11 دسامبر برگزار و در آن از پنج زندانی سیاسی تقدیر بعمل آورد.


در مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر(در کانادا) آقایان محمد مصطفائی وکیل پایه یک دادگستری و فعال برجسته حقوق بشری و پال دوار ، نماینده مجلس کانادا، کاوه شهروز مشاور حقوق بشر وزارت خارجه کانادا، حسن زارع زاده اردشیر مدیر اجرایی مرکز بین المللی حقوق بشر و احمد باطبی فعال برجسته حقوق بشر و... دقایقی سخنرانی خواهند کرد و پس از آن اسامی نفرات منتخب هیئت داوران مرکز بین المللی حقوق بشر که پنج زندانی سیاسی هستند اعلام خواهد شد. . از میان پنج زندانی سیاسی و عقدتی یک نفر به عنوان برگزیده سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر معرفی خواهد شد.

این برنامه در بخش دوم با پذیرائی از حضار با انواع غذاهای ایرانی و اجرای زنده برنامه های هنری ادامه خواهد داشت. ایرانیان و غیرایرانیان ساکن تورنتوی بزرگ می توانند برای طلاعات بیشتر و نیز رزرو جا با شماره زیر تماس بگیرند. 1-647-778-5771


مرکز بین المللی حقوق بشر از شما درخواست می کند با حضور در این برنامه از فعالیت های مرکز در دفاع از حقوق ایرانیان در سراسر دنیا حمایت کنید.

برای رزو جا بصورت آنلاین میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
http://www.humanrightsintl.org/events/2011/nov/2011-11-20-e001.htm

محل برگزاری: Royal Banquet Hall , 1025 Finch Ave West, Toronto

مرکز بین المللی حقوق بشر

آدرس اشتباهی که به دفاع از نظام می رسد!

آدرس اشتباهی که به دفاع از نظام می رسد! / حسن زارع زاده اردشیر / روزنامه نگار و فعال حقوق بشر


جنبشهای سیاسی اجتماعی که پس از سقوط سلطنت بدلیل نداشتن سازمانهای مدنی نیرومند بهمراه سایر گروههای چپ و مخالف دیگر، توسط جمهوری اسلامی بشدت سرکوب شدند، اما هیچ زمان اعتراضات متوقف نشدند. پس از پایان جنگ جنبشهای سیاسی اجتماعی از جمله دانشجویان، کارگران، معلمان، زنان، اقوام و سایرین تلاش کردند که ضمن فعالیت های صنفی خود، نشان دهند که ریشه مشکلات در دیکتاتوری حاکمیتی است که مذهب را نیز ابزار سیاست قرار داده است. یکی از حرکتهای مهمی که در درون کشور اتفاق افتاد ظهور جبهه متحد دانشجویی و سپس جبهه دمکراتیک ایران پس از دوم خرداد 1376 توسط کوشندگانی چون مهندس طبرزدی بود که توسط همه جناح های حکومتی اعم از اصلاح طلب و اصولگرا مورد سرکوب قرار گرفت. از سویی نیرهای سرشناسی بودند که برای تقویت مبارزات مدنی مردم ایران تلاش می کردند که از جمله می توان به زنده یاد داریوش فروهر، مهندس امیر انتظام، دکتر ملکی و دیگران اشاره کرد که مورد غضب همه وابستگان نظام قرار گرفتند. چرا که از دید آنها بقای نظام بر منافع مردم اولویت داشت و هرگونه تلاشی در راستای برقراری حکومت دمکراتیک و غیرمذهبی با مانع روبرو می شد؛ به همین سبب حتی انتقاد از خاتمی نیز در زمره خط قرمز ها قرار داشت و هرگونه تحرکی با تهاجم وحشیانه مزدوران سپاه و بسیج و عوامل امنیتی حکومت روبرو می شد. آقای گنجی و سایر اصلاح طلبان در آن زمان نه تنها جدایی دین از حکومت که اصل اول از منشور ۱۲ گانه "جبهه دموکراتیک ایران" بود را قبول نداشته، بلکه حمایتی هم از کوشندگان مدنی از جمله فعالان این جبهه نکردند و از زندانی شدن شان نیز استقبال بعمل آوردند! اگرچه اجتماعات سیاسی از سوی طرفداران دولت اصلاح طلب نیز در دانشگاهها و برخی مراکز انجام می گرفت اما در مدح و ستایش آنها بود و اصلاح طلبان تلاش می کردند دانشجویان را به عنوان ابزار سیاسی قدرتمند در خدمت خود داشته باشند؛ تا اینکه صبر دانشجو لبریز شد.

سران اصلاح طلب هیچگاه بر علیه خمینی بنیانگذار ولایت فقیهی جمهوری اسلامی قرار نداشتند، در حالیکه نظام سلطانی خامنه ای ( تکیه کلام آقای گنجی ) در ادامه همان سیر نظامی بود که ۳۲ سال قبل پی ریزی شده بود. در اصل دعوای اصلی آقای گنجی، حجاریان، و دوستانشان در سازمان هایی مانند مجاهدین انقلاب که ابتدا در برابر رفسنجانی قرار گرفتند و سپس خامنه ای ؛ برسر این بود که خود را از مدعیان و سازندگان اصلی نظام می پنداشتند و حکومت را حق خود می دانستند. گنجی و حجاریان ایدئولوگ ایجاد سپاه و سازمان امنیتی کشور بودند، نبوی و یاران مجاهدین انقلاب اسلامی بهمراه رضایی و صفوی از گروههای تروریستی برخاسته بودند که سرکوب اندیشه های مخالف نظام در دانشگاهها و غیره را رواج داده و سازمانهای موافق نظام را تثبیت نمودند و این مجموعه با همراهی روحانیون که در ابتدا قادر به اداره کشور نبودند، بقای خود را در حذف فیزیکی مخالفین می دیدند. پس از مرگ خمینی بود که درگیری مابین جناحهای حاکم افزایش یافت و این امر موجب شد قدرت بین آنها دست بدست گردد و زمانیکه خامنه ای و رفسنجانی و سایرین توانستند حجاریان و گنجی و انقلاب اسلامی ها و سایر شرکا را به سهم کمتری از قدرت محدود کنند، آنها مدعی اصلاح طلبی در نظام شدند. مخالفت سران اصلاح طلب با بخش دیگر حاکمیت برسر قدرت زمانی شدت یافت که خامنه ای بهمراه اصولگرایان و سپاه و سایرین نه تنها دست اصلاح طلبان بلکه حتی دست رفسنجانی را نیز از قدرت کوتاه کرد.

هدف از گفتن مطالب فشرده بالا، تنها رساندن این موضوع است که سران اصلاح طلب بیان مواضع شبه دموکراتیک خود را زمانی رواج داده و از قانون اساسی و کرامت ! اسلامی داد سخن دادند که به جناحی که قدرت را در دست دارند یادآوری کنند که حفظ نظام تنها با تقسیم قدرت بین همه آنهایی است که در بقای نظام یاور یکدیگر بودند. بهمین دلیل است درحالیکه خمینی خود عامل جنگ و سرکوب و دیکتاتوری ولایت فقیهی بوده است، سران اصلاح طلب از دوران انقلاب و خمینی و یا اصلاح قانون اساسی یاد می کنند و انحصار قدرت و تند روی ها و اتفاقات غیر قابل کنترل را موجب سرنگونی نظام می دانند. اگر آنان امروزه زندانی سیاسی و اعدام را نفی و یا با توسعه انرژی هسته ای و یا اتمی مخالفت می کنند، اگر موافق درگیری با قدرتهای بزرگ نبوده و گفتگوی تمدنها را پیش می کشند، با جنگ مخالفت می ورزند، با گسترش تروریسم مخالفند و موارد فراوان دیگر، باید بیادشان آورد که خود در زندانی کردن و اعدام مخالفان شرکت داشته و یا با سکوت آنها را تایید می کردند. از ابتدا در توسعه پروژه هسته ای نقش داشته اند، در بردن حکومت به سمت شوروی، چین و کره شمالی تلاش کرده ، پایه گذار جنگ با عراق و گسترش آن بوده و تماس با تروریستهای لبنان و فلسطین را انجام داده اند و در واقع در همه آنچه امروز شاهد هستیم پایه گذار و شریک بوده اند.

از سران و نمایندگان طیف اصلاح طلب در خارج از جمله آقایان گنجی و سروش که پیشتر مخالفت خود را سکولاریسم اعلام کرده اند و تنها به پذیرش سکولاریسم فلسفی ( تخیلی) تن داده اند گرفته، تا آقای خاتمی در داخل که مخالفت صریح خود را با حکومت سکولار بیان کرده، مخالفت با حکومتی غیرمذهبی به صراحت بیان شده است. بدلیل پشتیبانی ایدئولوژیکی و پایه گذاری ستونهای نظام جمهوری اسلامی و شرکت در سرکوب جنبشهای دموکراتیک و مخالف، باتوجه به تلاشی که همچنان برای حفظ نظام انجام می دهند، نمی توان امیدی داشت که آنها تمایلی به برقراری دموکراسی داشته باشند. ضمن آنکه این میزان فساد اداری مالی، کشتار زندانی سیاسی، اعدامها، محدودیت برای هر کار صنفی، اجتماعی و سیاسی در ۳۲ سال گذشته در دولت های مختلف نظام به روشنی نشان می دهد که نه قانون اساسی و نه اصلاح آن و بطور کلی دین و مذهب قادر نیستند که رفع تبعیض نمایند، و نمی توان نمایندگان آنها را در پروسه جنبش دموکراتیک در راس جنبش قرار داد. با نگاهی گذرا به بخشهایی از سخنان و مقالات متعدد آنها می توان به راحتی درک کرد که سران اصلاح طلب چگونه برای گرفتن حتی بخش ناچیز قدرت به بازی هایی حول انتخابات، جنگ و ترفندهای دیگر روی آورده اند تا کاسه گدایی را جلوی حاکمیت فعلی بلند کنند.

آقای گنجی بعنوان شاگرد راستین آقای حجاریان پس از اینکه با نوشتن مقالاتی در مورد قتلهای زنجیره ای سروصدایی کرد و در زندان مقاومت خوبی نشان داد، به غرب کوچ کرده و در سایه همفکرانی همچون آقای دباشی که الحق یک اصلاح طلب اصیل بوده و در گفتگوها از اسلام ناب ! دفاع میکند که اگر در داخل کشور بود، همچون یاران همفکرش جنبشهای دموکراتیک را جاسوس و ستون پنجم دانسته و سرکوب میکرد، دست به تحصن و اجتماعاتی انحصاری زد که مخالفین دموکرات و سکولار و نیروهای مستقل اپوزیسیون در آن حضور نداشته نباشند. سپس همچون دوست فیلسوف اسلامی خود آقای سروش به تدریس اسلام کرامتی و فقاهتی مشغول شده و چون با این تعاریف نمی توانست جایی در اپوزیسیون ایرانیان مقیم خارج پیدا نماید، به سکولاریسم روی آورده و مخالف جدی نظام شد، منتهی این سکولاریسم همیشه جایی را برای برگشت اصلاح طلبی و حکومت دینی ( اخلاقی که تنها زیر سایه درخت سیب معنی پیدا می کند ) باقی گذاشته است.

سپس آقای گنجی و همفکرانش که بوی سقوط نظام را شنیدند، بسوی مقالات سیاسی و روزمره که مورد توجه اپوزیسیون مخالف نظام بود، روی آوردند، درحالیکه در کشور های آزاد غربی همه انتظار داشتند بالاخره اطلاعات قتلهای زنجیره ای که در مقالات آقای گنجی پیش از به زندان افتادن در روزنامه های اصلاح طلب منتشر شده بود ، در ابعاد روشن تری بازگو و مطرح شوند تا مشخص شود که عالیجنابان مورد نظر ایشان که در قتل ها سیاسی دست داشته اند چه کسانی هستند. همچنین انتظار می رفت ایشان به فساد درون نظام و سرکوب هایی که مطلع است و البته در برهی از آنها اصلاح طلبان نیز نقش داشتند، بپردازد و مسائل زیادی را افشا کند تا روشن شود که از نظام بریده است. اما آقای گنجی بجای روکردن دست خود و اصلاح طلبان و نقشی که در تثبیت نظام داشتند، بهتر دانست همچون گذشته افکار را بسمتی انحرافی ببرد که به نوعی اصل نظام باقی بماند. به همین دلیل بحث جنگ با اسرائیل را پیش کشیده و از دفاع مردم در مقابل دشمن خارجی ! سخن می گوید تا دشمن اصلی داخلی ایمن بماند. ایشان می گوید علت عدم وجود جنبش سیاسی ( بگذریم که تظاهرات میلیونی با شعارهای سیاسی ضد رژیم را جنبش سیاسی نمی داند ) موجب بقای نظام است، منتهی یادش رفته که خود و همفکرانش اجازه ایجاد جنبش سیاسی را با انقلاب فرهنگی و سرکوبها نداده و سپس همواره با دستگاه تبلیغاتی که داشتند، اصلاحات را چاره کار می دانستند و تظاهرات توده ها را تا زمانیکه حجاریانها امکان چانه زنی داشته باشند، تایید می نمودند. ایشان با تردستی موضوع جنگ بین اسراییل و جمهوری اسلامی ( که مدام آنرا ایران میخواند تا همه را تهیج نموده و حاکمیت را فعلا نماینده حفظ کشور بخواند ) را در محور قرار داده و به نوعی توده ها را از ترس جنگ به حمایت از نظام وادار می کند و بروی خود نمی آورد که اسراییل بدون هماهنگی با امریکا و در نبود شرایط لازم و کافی دست به کاری نمی زند؛ که گنجی فعلا خیال جنگ طلبی با امریکا را ندارد تا شورای هماهنگی راه سبز با رانت لابی های جمهوری اسلامی رابطه حمایتی امریکا را برقرار کنند. سپس خیال می کند که مخالفت ایشان و همفکرانش با جنگ یک حرکت انقلابی است، و البته نگران است در پایان جنگ امکان سقوط نظام نیز فراهم شود، در حالیکه اکثریت اپوزیسیون در خارج کشور از این جهت با جنگ مخالفند که هم ویرانی و کشتار مردم خود را در آن دیده، هم کند شدن جنبش دموکراتیک و مدنی مردم ایران را پیش بینی کرده و در نهایت دخالت قدرت خارجی را به سود کشور نمی دانند. ایشان که خود و همفکرانش را که با کلمه ما مشخص می کند اپوزیسیون واقعی دانسته و سایر مخالفان را یکجا رد می کند و از "بمباران دموکراسی" حرف می زند که خود هیچگاه عمیقا مدافع دموکراسی نبوده است.

آقای علی مزروعی عضو مرکزیت مجاهدین انقلاب اسلامی می گوید ؛ باید تا لحظه ایکه هنوز کورسوی امیدی برای بازگشت حاکمیت از این راه خطرساز و معطوف به سقوطی که در پیش گرفته باقیست، تلاش کرد. آقای خاتمی که خود را تدارک چی نظام می دانست همچنان برای گرفتن بخشی از قدرت تدارکاتی تلاش می کند چنین می گوید ؛ ایستادگی و اتحاد مشترک اصلاح طلبان و اصولگرایان دربرابر هر نوع حمله خارجی ضروری است. آقای عبدی می گوید ؛ اگر اصلاح طلبان وضعیت خود را به گونه ای ترسیم کنند که بتوانند همیشه خلا موجود در سیستم را پر کنند، سیستم هم حاضر می شود در جاهایی با آنها همراهی کند و اگر اصلاح طلبان خود را به گونه ای تعریف کنند که حاضر نباشند به این جریان وارد شوند، این جریان در نهایت به راهی خواهد رفت که به نفع کشور و نظام نخواهد بود. جان کلام را آقای علی شکوری می گوید ؛ اصلاح طلبان اپوزیسیون نظام نیستند، بلکه اپوزیسیون دولت هستند و آن نظامی که در قانون اساسی ما ذکر شده اگر بمعنای واقعی برقرار باشد تمام اصلاح طلبان در درون آن نظام هستند، ما اصلاح طلبان مدعی حفظ و احیای نظام هستیم. در این راستا آقای ابراهیم نبوی بروشنی دخالت امریکا را طلب می کند، آقای دباشی و همکاران سمینار تخصصی اسلامی برقرار نموده تا ثابت کنند اسلام قادر به حکومت کرامتی و از روی عدالت است، گرچه از گفتن دموکراسی پرهیز می کنند.

سران اصلاح طلب به کمک بودجه های کلان و سایتهای خود چنان فضای اینترنتی و رسانه ها را در دست گرفته اند، گویی که تنها آنها منافع کشور را درست تشخیص داده و چون فکر می کنند حمایت داخل را دارند، لذا حکومت آینده با تکیه بر انتخابات با آنها خواهد بود. بخشی از سران اصلاح طلب که حتی تعدادی از آنان در زندان هستند و هنوز بر اصلاح قانون اساسی و حفظ نظام اصرار دارند و درک نکرده اند که پشتیبانی اکثریت مردم از آنها بدلیل ضدیت با جناح دیگر حکومت بوده است.

البته بخشی از اصلاح طلبان که اعتقاد به اصلاح رژیم داشته، اما جوهر آزادی و دموکراسی در آنها نیرومندتر است، در زندانها حماسه آفریده و پیامهای انرژی بخش آنها نشان از مقاومتی دارد که رژیم را مستاصل کرده است و نشان داده که سر آشتی با حکومت را ندارند. آنان باید که کورسوی امید به رسیدن به دموکراسی با حفظ نظام را کنار گذاشته و از حمایت راه اصلاح طلبی دست برداشته و بهمراه سایر مخالفین که تغییر نظام را فریاد می زنند، یک صدا شوند تا تردید در انتخاب استراتژی درست که جدایی دین از حکومت بر مبنای اصول حقوق بشر است در بین فعالان مدنی سیاسی پایان پذیرفته و جنبش دموکراتیک سراسری و یکپارچه شودد. آنچه انتظار می رود عکس العمل و تغییر جهتی است که از زندانیان مقاومی همچون عیسی سحرخیز و سایرین برآید تا به روشنی همچون آقای طبرزدی تایید کنند که دموکراسی با دخالت دین در حکومت امکان پذیر نیست. به این ترتیب کسانی که چشم به راه آنها دارند نیز امید خود را به حکومتی سکولار دموکرات پیوند خواهند زد. آقای واحدی که جبهه گیری شان در مقالات اخیر بسیار امیدوار کننده بوده و نشان از تمایز ایشان با شورای هماهنگی سبز و امثال مهاجرانی و گنجی و کدیور و سایرین دارد، نیز اگر با جملاتی چون عده ای خمینی را برتر از خامنه ای دانسته و قبول دارند را کنار بگذارد، آخرین گامهایش را برای جدایی از اصلاح طلبان خواهد برداشت. البته بخشی دیگر از افراد و گروهها در خارج کشور هستند که با وجود بریدن از تفکر اصلاح طلبی و تایید جدایی دین از حکومت، همچنان گوشه چشمی بر اصلاح طلبان داشته و راه خود را از آنها کاملا جدا نکرده اند، که اگر بر جنبش دموکراتیک اعتقاد دارند باید که خط خود را مشخص نمایند. هستند کسان دیگری که مهر سکولار دموکرات و یا چپ را بر پیشانی داشته و ضمن نقد به جنگ طلبی و رانت خواهی اصلاح طلبان، خود بدلیل اینکه هنوز اپوزیسیون مورد تاییدی برای مذاکره نشده اند، برضد دخالت قدرتهای بزرگ موضع نگرفته اند. بهرحال بیش از ۳۲ سال تجربه حکومت مذهبی باید کافی باشد تا نتیجه گرفت که مذهب و دین امری فردی بوده و به محض ورودش به قدرت، منشا فساد و سرکوب خواهد بود و اینکه جدایی دین از حکومت تنها راه رسیدن به دموکراسی است.

آری جنبشهای دموکراتیک داخل کشور ضروری است که درک نمایند ؛ حکومت فعلی قدرت را واگذار نمی کند، انتخابات آزاد برگزار نخواهد شد، اصلاح طلبی حتی اگر بقدرت برسد وضعیت نه تنها تغیر نمیکند بلکه مبارزه برای دموکراسی را سالها به عقب می اندازد، هر نوع جنگی تنها حکومت را تثبیت می کند، بحرانها ادامه داشته و وضعیت اقتصادی بدتر خواهد شد، سرکوب کاهش نخواهد یافت، قدرتهای بزرگ تنها برای سود خود مداخله خواهند کرد و زمانیکه با چراغ سبز تعدادی داخل کارزار شدند دیگر قابل کنترل نخواهند بود. به همین سبب جنبشهای مدنی و دموکراتیک باید هشیار باشند تا مبارزه ایکه آغاز کرده اند، توسط فریبی که با اصلاح قانون اساسی و یا اخلاق دینی رواج می یابد، متوقف نگردد. کسی منکر این نیست که در بین اصلاح طلبان افراد خوبی وجود دارند که واقعا باور دارند دین قادر به ایجاد عدالت بوده و اصلاح قانون اساسی کارساز خواهد بود، اما در این زمینه بهتر است به باور آقای بروجردی که هنوز لباس روحانیت را بر تن داشته و از جدایی دین از حکومت فریاد بر می آورد، یقین نمایند. طبیعی است که بخش میانی اصلاح طلبان و مخصوصا بدنه و هواداران آنها که بیشتر جذب مقابله آنها با جناح فعلی حکومت گشته و هنوز بر واقعیت هدفی که پشت این تفکر است واقف نشده اند، بتدریج به صف جدایی دین از حکومت و محور اصول حقوق بشر خواهند پیوست. مبارزه راه روشنی داشته و چنانچه تجربه کشورهای عربی نشان داده حتی با سقوط دیکتاتوری، دموکراسی ایجاد نخواهد شد، کما اینکه در سال ۵۷ خود نیز بهای گرانی برای خوش باوری خود پرداخت کردیم.

دیگر نباید فریب حرفهای شیرین سران اصلاح طلبی را خورد که تلاش دارند به غلط نشان دهند مبارزه بی خشونت راه آنهاست، درحالیکه برای کسب قدرت حاضرند با سلطان خامنه ای هم کنار بیایند. دیگر ملت ایران دخالت خارجی را اجازه نخواهد داد و تنها به حمایتهایی دلگرم می شود که موجب آزادی زندانیان سیاسی و رعایت اصول حقوق بشر را امکان پذیر می نماید. دیگر ملت ایران برای حفظ نظام با کشورهای دیگر نخواهد جنگید و تنها هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی خواهد دانست و اینکار را با ایجاد جنبشهای دموکراتیک و مدنی در داخل کشور و با پشتیبانی ایرانیان مقیم خارج انجام خواهد داد.

Free Blog Counter