همبستگی ملی، ضرورت تاریخی
همبستگی ملی، ضرورت تاریخی
حسن زارع زاده اردشیر
zarezadeh.blogspot.com
جنبش سبز در ایران از طیف گسترده ای از گرایش های مختلف و گوناگونی شکل یافته است و پس از چند ماه مبارزه و تلاش برای ایستادگی بر سر خواسته های خود و میدانی کردن مبارزه، اینک در مرحله ای قرار گرفته است که آن توجه سابق به خود را دارا نیست و در صورت عدم تحقق حداقل توقعات جامعه، با توقف و تاخیر قابل توجهی روبرو خواهد شد. این فروپاشی در تعریف نگارنده به پروسه ای کوتاه مدت اشاره دارد که شتاب جنبش را کند می کند. با این دید و با مروری به جنبشهای دوم خرداد، ۱۸ تیر، ۲۲ خرداد و دیگر موارد مشابه که در مقطع زمانی خود دستاورد های حداکثری نداشتند، جنبش سبز در صورت عدم برگرفتن مولفه های لازم یک جنبش مردمی پیشرو، تنها به ابزاری سیاسی در راستای اهداف گروههای سیاسی بدل خواهد شد. از این رو سازماندهی و تقویت جنبش سبز مردمی، و در بعدی کلان، جنبش آزادیخواهانه مردم ایران، باید در دستور کار همه دمکراسی خواهان قرار بگیرد.
در حال حاضر تعداد قابل توجهی از فعالان سیاسی و حقوق بشری که به دنبال تقویت و سازماندهی جنبش بودند و پیش از انتخابات ریاست جمهوری نیز در این زمینه کوشش های بسیاری انجام داده بودند، به زندان افتاده اند. اما به دلیل اینکه، اینک جنبش سبز به خانه های مردم راه پیدا کرده و در سطح جهانی نیز توجه بسیاری را به دنبال داشته است، فعالان سیاسی و حقوق بشری می توانند از فرصت بدست آمده برای شفاف سازی فضای سیاسی، مشخص کردن خواسته های جنبش، ایجاد محوریتی توافقی و سازمان دادن جنبش، تلاش های سرکوبگرانه رژیم استبداد مذهبی را به حداقل رسانیده و با تقویت جنبش، خواسته های مردمی را تحقق بخشند.
این فضا پیشتر به دلایلی چند وجود نداشته است چرا که یک، جنبش سبز مردمی شده، و از دامنه گسترده تری برخوردار است. دو، بخش مهمی از نیروهای درون حکومتی را در بر گرفته است که اینک در برابر دوستان سابق خود برای کسب قدرت صف آرایی کرده اند. سه، خواسته هایی مانند برگزاری رفراندوم که در چند سال گذشته بارها از سوی اپوزیسیون سکولار دمکرات طرح شده بود، اینک، از زبان چهره های مهم نظام از جمله مهدی کروبی بیان می شود که در واقع به وسعت یافتن جبهه دمکراسی منجر می شود. چهار، رژیم جمهوری اسلامی اصل رعایت حقوق بشر را پذیرفته است، اگرچه نقض گسترده حقوق بشر ادامه دارد اما موضع رژیم نشان می دهد که تلاش های مدافعان دمکراسی و حقوق بشر نتیجه بخش بوده است. و دست آخر اینکه این جنبش با حمایت جهانی روبرو شده است، بویژه که مردم ایران با نوشتن شعارهایی به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، به روشنی بر این موضوع تاکید کرده اند. به عنوان نمونه، مردم با شعار «اوباما یا با اونا یا با ما»، ضمن اعتراض به موضع و سیاست دولت ایالات متحده آمریکا در قبال ایران، خواهان توقف سیاست نرمش با جمهوری اسلامی شده اند.
حال در چنین شرایطی چند اردوگاه سیاسی در برابر جمهوری اسلامی شکل گرفته است که تنها به سردرگمی ها افزوده و به تشتت و پراکندگی دامن زده است. در یک سو نیروهای طرفدار سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی صف آرایی کرده اند که به اصلاحات درون حکومتی بسنده می کنند و البته خود را آلترناتیو قدرت سیاسی می دانند و سایر نیروهای اپوزیسیون را به رسمیت نمی شناسند. در جبهه دوم نیز نیروهای سکولار دمکرات قرار گرفته اند که از سال پیش رژیم سیاسی ایران را اصلاح پذیر نمی دانند و خواستار تغییرات ساختاری هستند. هر دوی این نیروها در داخل و خارج کشور پراکنده هستند و تلاش های قابل توجهی برای تقویت مبارزه انجام می دهند اما از آنجاییکه هنوز تشتت و پراکندگی جای خود را به یکپارچگی کامل نداده است، لذا رژيم از این نقطه ضعف به نحو مطلوبی استفاده می کند.
غایت اصلی ظهور آلترناتیوی است که می تواند بخش عظیمی از جامعه ایرانی را نمایندگی کند و برای تحقق مطالبات آنها کوشش نماید. این آلترناتیو از طریق سازوکار «کنگره ملی» شکل می گیرد و کنگره ملی محصول همبستگی ملی است. برای ایجاد همبستگی ملی، که ضرورت تاریخی امروز جامعه ایرانی برای برون رفت از بحران داخلی و بین المللی است، باید نظرات افراطی در میان کوشندگان سیاسی تعدیل شده، آرا و عقاید دیگری بیش از پیش تحمل شود و ظرفیت نقدپذیری در مواجهه با دیگری افزایش یابد و بالاخره، فارغ از اختلافات فردی و گروهی به منافع و مصالح یک ملت اندیشه شود. در چنین فضایی که بر مبنای محورهای مشترک و احترام متقابل، گفتمان همبستگی نیز به وجه غالب فعالیت ها تبدیل خواهد شد و الا که دور باطل زده ایم.
در این راستا، تلاش های زیادی در ۱۰ سال گذشته انجام گرفته است، تلاش هایی که از تظاهرات دانشجویی ۱۸ تیرماه آغاز شد که هنوز اصلاح طلبان طرفدار میر حسین موسوی در صف اپوزیسیون قرار نگرفته بودند. اساسا حرکت دانشجویی ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ به عنوان نقطه عطف مبارزات دمکراسی خواهانه ساختارشکن محسوب می شود که پس از سرکوب وحشیانه آن توسط رژیم، بسیاری از مبارزان سیاسی دانشجویی از جمله من و دوستانم در جبهه متحد دانشجویی به این نتیجه رسیدیم که دمکراسی خواهی باید از دانشگاه به مردم منتقل شود. به همین منظور ضرورت تشکیل جبهه فراگیر دمکراسی خواهی را در قالب بیانیه ای ارایه کردیم. به یاد دارم که آن زمان، آقای مهندس حشمت الله طبرزدی، که اینک در زندان است، تلاش زیادی انجام داد تا با نیروهای سیاسی در اپوزیسیون رژیم اسلامی گفتگو کند. اگرچه موافقت های اولیه از سوی برخی رهبران گروه هایی چون جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیست، حزب دمکرات کردستان ایران و دیگر گروههای سیاسی بعمل آمد اما تا رسیدن به نقطه مشترک و تاسیس اولین نشست آن، ده سال زمان صرف شد.
مبارزات سیاسی بعد از انقلاب اسلامی بدانجا رسید که در ده سال گذشته و به دنبال طرح جبهه فراگیر دمکراسی خواهان از سوی جبهه متحد دانشجویی در سال ۱۳۷۸، طرح شورای ائتلاف از سوی جبهه دمکراتیک ایران در سال ۱۳۸۰ و طرح کنگره ملی از سوی مهندس عباس امیرانتظام در سال ۱۳۸۴، گفتمانی رایج شد که تلاشی عظیم را برای همسو کردن نیروهای سیاسی به بار آورد. به جرات می توان به نشست پاریس تحت عنوان همبستگی اشاره کرد که با تلاش تعدادی از نیروهای سکولار دمکرات و بر اساس گفتمان رایج در داخل کشور در برون مرز برگزار شد. از این دست اقدامات البته کم نبوده و کوشش های زیادی در راستای همبستگی ملی صورت گرفته است. اما پس از ده سال کوشش، سال گذشته نهاد همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در داخل کشور تشکیل شد و نیروهای موثری از نهادهای شناخته شده ای چون، کانون نویسندگان ایران، سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگران هفت تپه، جبهه متحد دانشجویی، جبهه ملی ایران، حزب دمکرات ایران، سازمان حقوق بشر کردستان، کانون مدافعان حقوق بشر، کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، فعالان جنبش زنان و... به آن پیوستند.
اگرچه تاسیس همبستگی در داخل کشور اقدامی تاریخی به شمار می رود، اما لابلای اخبار جنبش سبز کم رنگ شد و تعدادی از موسسان و اعضای اصلی آن از جمله حشمت اله طبرزدی، کوروش زعیم، عیسی خان حاتمی، محمد علی دادخواه، کیوان صمیمی، محمد ملکی، محمد اولیایی فرد، رسول بداقی، سعید ترابیان و تعدادی دیگر دستگیر شدند و همچنان چند نفر از آنها در اسارت به سر می برند. آنها تحت فشار قرار گرفتند تا همبستگی را منحل کنند اما حاضر شدند در زندان بمانند ولی زیر بار خواست استبداد نروند.
خواست همبستگی، ایرانی آزاد با دولتی سکولار دمکرات است که میتواند خواسته های مردم را برآورده کند. طیف وسیعی از فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری در داخل کشور، خواسته هایی را مطرح کرده اند که به جرات می توان گفت بیشتر ایرانیان فعال برون مرز در عرصه سیاسی آنها را می پذیرند. از این رو تداوم راه همبستگی در برون مرز با توسعه منشور آن، با توجه به کوشش های گذشته فعالان سیاسی در خارج، می تواند مهمترین تلاش امروز اپوزیسیون را رقم بزند.
سرکوب گسترده نیروهای همبستگی در درون کشور موجب شده است تا آنها برای تکمیل و تقویت حرکت خود از فعالان برون مرزی یاری بخواهند و اینک بار مسئولیت بر دوش فعالان سیاسی و اجتماعی بیش از پیش سنگینی می کند. آنها مدافعان نظام سکولار دمکراتیک و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر هستند که سال ها برای تحقق اهداف مبارزه کرده اند و حال با صدایی رسا از ما می خواهند به حمایت از آنها برخیزیم.